رفتن به محتوای اصلی

در جواب به نقادان  مطلب نهاده شده بمناسبت در گذشت محمد علی فروغی.
06.12.2023 - 08:45

در جواب به نقادان  مطلب نهاده شده بمناسبت در گذشت محمد علی فروغی.
مطلبی کوتاه از نوشته خود محمدعلی فروغی "ذکاالمک "را بمناسبت سالروز در گذشت این چهره میهن دوست ،فرهیخته . ادیب و سیاستمدارتاثیر گذاردر ملتقای دوران قاجارو دوران پهلوی درسایت  ایران گلوبال نهادم .
باز خورد ها نسبت به این رجل دوست داشتنی وقابل احترام و قابل تعمق  پیش از آنکه مرا به پاسخگوئی بر نظر های داده شده وا دارد .به دیدن سیمای خوددر چهره آنان در گذشته وا داشت پر مدعا،اما کم بضاعت .
به دوران جوانیم بر گرداند . به جوانی که مستعد اندوختن ادبیات ،هنر و دانش بود .مستعد آن که جهان را از منظر نمای معاصر وسیر تحولات آغاز شده در راستای پیوستن به کاروانی که رو بسوی آینده و مدرنیسم داشت می رفت ببیند و در حد بضاعت خویش تفسیر کند .
 اما دریغ که چنین نشد . ماجرا جوئی ، عدالت خواهی عامیانه نشات گرفته از احساسات نوجوانی در شهری کوچک که سنت ومذهب در آن نقشی تعین کننده داشت.مرا در مسیر کتابخوانی ویژه ای قرار داد که نهایت به جزوه های دست نویسی رساند که راه رسیدن به عدالت و آزادی را از دریچه مگسک تفنگ می دید و مبارزه مسلحانه .
نگاهی که در عمل قلم بطلان بر مبارزه سیاسی ،فرهنگی در جنبه های مختلفش می کشید.قیام مسلحانه توده ها را تنها راه نجات از دیکتاتوری حاکم می دید. نگاه بسته ای که هیچ یک از جنبه های مبارزه اجتماعی وروند آغاز شده در جهت رسیدن به دنیای متمدن و نو آوری ها آن در عرصه های مختلف را نمی دید .مبارزانی که قریب به اتفاق دور هنر ،ادبیات ،مباحث فلسفی ،هنری و حتی علمی را خط کشیده ودر بهترین حالتش تاریخ حزب کمونیست شوروی و چه باید کرد لنین را می خواندند.کپسول سیانور می ساختند و شادمان از این بودند که در کارگاه هواداری نارنجک دستی می ساختند .سازمان گر اعنراضات دانشجوئی دانشگاه ها در حمایت از مبارزه مسلحانه می شدند .بدون انکه پشت بند چنین جنبش کوری که نهایت آنها را در کنار نیرو های افراطی از مجاهدین مذهبی گرفته تا حزب الهی خمینی چی قرار می داد ببیند . رشته های نامرئی از غرب ستیزی که یکسوی آن را آل احمد می گرفت و دیگر سویش را شریعتی ونهایت متحجری بنام خمینی که می توانست این رشته های بافته شده را با لشگری از عقب مانده ترین اقشار که متاسفانه بخش زیادی هم شامل کارگران و اقشار میانی تحت تاثیر قرار گرفته در جنبش ارتجاعی بودند، بمیدان بکشد ونوزاد عجیب الخلقه و ابتری بنام  انقلاب اسلامی رااز شکم خود بیرون بدهد.
همین جا ادامه چرائی این فاجعه را می بندم که بحثی طولانی وکشافی است که چهل واندی سال است که نقل مجلس کنشگران سیاسی و سازمان ها واحزاب سیاسی است .اما آنچه که در شروع مطلب نوشتم .درد این جاست که هنوز قادر نیستیم از آنچه که از نظر من شرطی شده ذهنیت ضد امپریالیستی ،عدالت خواهی کور احساسی بیادگار مانده از کربلا تا بولیوی چگوارا و فاجعه تل زعتر و گرفتار شدن در بند ثابتی هاست فرا تر برویم .جهان را از منظر همین نسل جوان که جنبش مهسا را آفریدند ببینیم .لازم نیست که این جنبش جوان و جوانان فروغی هارا بشناسند .آنها در عمل ودرکشان از جهان معاصر بهمان گونه در مقیاس زمانی به نو آوری ،تجدد وزندگی می نگرند که فروغی بعنوان بک رجل متجدد ،عالم و عمل گرا به دوران خود می نگریست . برای این نسل خنده دار است وقتی که به نقد فروغی می نشیند.  با یک کلمه  فراماسون بود. یا خیانت به احمد شاه و خاندان قاجار کرد و در کناررضا شاه برای ساختن ایرانی نوین که آن را در ید قدرت و سازمانگری رضا شاه می دید قرار گرفت !نه ایستادن در دربار قاجار قضاوت کند.قضاوتی که متاسفانه مشایخ عالیقدر ما هنوز بعد دیدن این همه مصائب و دیدن این روند ها حاضر نیستند از فروغی از نگاه باز او از شجاعت او در بر داشتن قدم های استوار متکی بر دانش عظیم وشناخت او در آن دوره ،که از مسیر تجدد و قرار گرفتن در کنار رضا شاه امکان پذیر بود درس بگیرند. بجای دیدن نقاط ضعف وقدرت رضا شاه اورا ونقش اورا در ساختن ایرانی نوین که از تجمع بیشترین منوراالفکران آن دوره که بدور خود جمع کرده بودحاصل شد قضاوت کنند. منصفانه به اندازه یک سر سوزن بر نارسائی ها و کم بضاعتی های خود در بر خورد با گذشته،حال و آینده نظر کنند و بدیده نقد بر آن لطفی نمایند.     آیا شهامت این رادارند که حداقل برای یکبار هم شده از جایگاه شامخ اپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی اندکی پائین آمده و واقع بینانه  و منصفانه بر خود و عمل کرد خود بنگرند ؟دور از منیت های فردی که با کم مایگی فکری ولجاجت در تداوم تفکر و عمل کردی که حاصلی جزانزوا و عدم هم خوانی  با روند های اجتماعی ،عدم درک عمیق  از آن چه که نسل امروز در بطن شعار "زن ، زندگی ،آزادی "بیان می داردچیزی دیگری بهمراه نداشته است . خود را در آئینه زمان تماشا کنند برعکس "دوریان گری " تصویر واقعی خود را و تصویر رجلی چون فروغی ونقش تاثیر گذار او در تاریخ معاصر ایران را بها دهند؟ به کسی که معتقد بود: " برای بازآفرینی هویت و غرور ملی برمبنای تمدن عظیم و فرهنگ خردگرای ایران و سپس بکارگیری این هویت ایرانی و حس وطن دوستی در نسل جدید باید نهادسازی کرد.ساختار سازی نمودو برای رسیدن بیک ایران نوین و مدرن برنامه ریزی کرد.فرهنگ ملی ایران را بدور از افراط گرائی  با عقلانیت مدرن پیوند داد."کسی که معتقد بود:"  بجای بناکردن هویت ملی معاصر بر اساس تعصبات قومی و نژادی باید آن را در میراث‌های فرهنگ و ادبی کشور کاشت. تمدن و پایایی ایران را حاصل جمع فرهنگ و همبستگی همه اقوام درون سرزمینی می دانست."کسی که بادرایت وسخت کوشی کمر به تهیه  وتنظیم اصول محاکمات  جزائی در مقابل کسانی نمود که بنوشته وی  "با  دسیسه‌ها تصادف کردیم… من‌جمله این که مقدسین، یعنی مزدورهای (آنان)، چماق شریعت را نسبت به قوانین بلند کردند و در ابطال و مخالفت آن‌ها با شرع شریف حرف‌ها زدند و رساله‌ها نوشتند که از جمله به‌خاطر دارم که یکی از آن رساله‌ها اوّل اعتراض و دلیلش بر کفری بودن آن قوانین این بود که در موقع چاپ کردن آن‌ها فراموش شده بود که ابتدا به بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم بشود… " بنگرید بر سختی کار آن روز و قضاوت امروز.از که نالیم که از ماست بر ماست . ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

شازده اسدالله میرزا

از ديگر ويژگيهای اين عين الله ها سیاسی و روشنفکر... علاقه شديد شان به رفیق احمد شاملو و اشعاری است که برای وارطان ارمنی و معد نچی های بليوی سروده. وارطان چون نامی ارمنی است نشان ميدهد که آدمی آنچنان مترقی است که دين افراد برايش هيچ تفاوتی ندارد ! بايد از وارطان گفت ! ولو اينکه اين وارطان ناکس يک فروشنده مشروبات قلابی هفت خط و مرسدس سوار هم که باشد. گور بابای مشهدی حيدر الاغ سوار با آن اسم مرتجعش که به نان شب خود و شش فرزندش محتاج است. بليوی هم چون در آمريکای لاتين واقع شده ، نشان ميدهد که آدمی نه تنها انترناسيوناليستی و اومانيستی ميانديشد ، بلکه جغرافيا و جامعه شناسی نيز ميداند! مرده شور ( شوی ) ترکيب ماهيگيران بندر گناوه را ببرد که يک کرجی بامبوس هم ندارند که با آن به ماهيگيری بروند و خانواده خود را از گرسنگی نجات دهند. بايد مدرن بود و اند يشه را فرامرزی کرد. بايد اين حس پسمانده ناسيوناليستی را دور انداخت و بجای ايرانيان از درد های بليويايی ها گفت. ولو اينکه آن بليويايی ها صبح تاشب تکيلا نوش جان کنند و سامبا برقصند و گناوه ای ها را بجرم گوش کردن به ترانه آمنه به کميته ببرند و شلاق بزنند
بله ، اينها مهم نيست ! بايد مانند مرحوم مغفور جنت مکان بيژن حکمت از ايران بيرون رفت و جهانی انديشيد. چون قبل از نجات تمامی جهان در فکر مردم ايران بودن نژادپرستی و کهنه انديشی است

ش., 09.12.2023 - 16:10 پیوند ثابت
دارا گلستان

عنوان مقاله
در جواب به نقادان مطلب نهاده شده بمناسبت در گذشت محمد علی فروغی.

"از خرد پر داشت عیسی بر فلک پرید او

گر خرش را نیم پر بودی، نماندی در خری؟

شما هزار سال دیگر با آن جماعت بحث بکنی، آنها را اگر "هزار بار به مکه" بری باز هم همان خری هستند که شمس گفت" از بس که خرند"

جمعه, 08.12.2023 - 04:25 پیوند ثابت
آقای باقرزاده

لیلا از عین الله پرسید:
سیاست چه است ؟
عین الله گفت: یادت است قبل از ازدواج‌ گفتم همه آرزوهایت را برآورده میسازم؟
لیلا گفت: بلی
عین الله گفت: بعد از ازدواج چه شد؟
لیلا گفت: هیچ !
باقرزاده گفت: سیاست هم اینطور چیزی است میگویند ولی عمل نمیکنند...

جمعه, 08.12.2023 - 04:01 پیوند ثابت
نظرات رسیده

Goolnaz Gabrae

من از خواندن مطلب به اين نتيجه رسيدم كه ساختن جامعه ي آزاد يك طرف ماجراست، حفظ و نگهداري آن يك طرف ديگر. فرانسوي ها شايد توانستند جامعه اي آزاد بسازند ولي در نگهداريش چندان موفق نبودند.

پ., 07.12.2023 - 17:32 پیوند ثابت
نظرات رسیده

abak Sasani

با درود های گرم

خود را در گفتار و احساس شما در میایم. امروز پس از شنیدن مصاحبه ی زنده یاد ساعدی در سال ۱۳۶۳ که گفت ( در واقع دلش میخواست) خانواده شاه مانند رومانف ها کشته میشدند، و انزجاری که از زن های بزک کرده در میهمانیهای زمان شاه نشان داد، ذهنم به نوشته های جاودانه هدایت بویژه بوف کور رفت و مقایسه ی این دو نویسنده. از انحطاط قاجاریه یک نویسنده مدرن و پر آوازه هدایت شکفت که به گنداب دوره قاجار خلاقانه پشت کرد، و نویسنده بزرگی چون ساعدی( منهای دیدگاههای ارمانی/سیاسیش) که در آزادیهای اجتماعی پهلوی در چنگال چپ لنینی اسلامی با ادعاهای پوک اعتراض، هدایت را نشنید و از یک استعداد مثل ساعدی آدمی ساخت که شهر پاریس را فاحشه ای پر بزک میدید.

پ., 07.12.2023 - 12:22 پیوند ثابت
نظرات رسیده

کاوه:

به راستی رسالت و فضای محدود رسانه ای چون فیس بوک جایی نیست که بتوان به بررسی و نقد درخور شخصیت و عملکرد فرد تاثیرگذاری چون ذکا الملک نشست .

هم از این رو و به مُجمل ، دعوت به همه جانبه نگری در داوری از وی ، هویت اصلی نوشته کوتاه قبلی من گردید و درنهایت هم برایند کلی چنین ارزیابی را مثبت قلمداد کردم . در این راستا اشاره به دو موضوع واقعی زندگی وی به نیت و در خدمت همه جانبه نگری ( و نه منفی نگری) قلمداد می گردد.

ولی به عنوان تنها منتقد غیر تقریظ نویس بر نوشته قبلی نمیدانم چرا متصف اصفات و القابی چون “ پرمدعا ، کم بضاعت، عامی گری در عدالتخواهی دارای نگاه بسته و منیت های فردی ، کم مایگی ، لجاجت و عدم درک عمیق” میگردم !

انجا که رفیق ابوالفضل به فرا رفتن از برخوردهای زمان چریکی هشدار مان میدهد و دعوت میکند ایا همه ی حقیقت ِ ارزیابی از یک رجل سیاسی و فرهنگی (تصحیح کلیات سعدی ، تالیف سیرحکمت در اروپا و …) معاصر را تنها در انحصار دیدگاه خود دیدن بازمانده مَنشی نیست که از ان برحذرمان میدارند؟

با احترام و مهر عمیق - کاوه

پ., 07.12.2023 - 12:21 پیوند ثابت
شازده اسدالله میرزا

اگر بخواهيم به تمامی ويژگيهای عين الله خان و روشنفکران چپفارسی بپردازيم مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد. اما حيف است که از کنار دو خصلت اين روشنفکران ! بدون اشاره رد شويم که عبارتند از شاعری ( صد البته شعر نوسرايی ) و اخيرآ هم جمهوريخواهی. دليل هم دارد ، چرا کسانی مثل نئئئئئئئئئئئئئئ و... جمهوريخواهند؟ علت آن کاملآ واضح است : چون تمامی اينها از متفکرين جامعه ما هستند، و در شهر مسکو و لندن به آنها پيشنهادات زيادی شده ، طبعآ هرکدام سودای رياست ورهبريت سياسی ، بويژه رياست جمهوری در سر دارند. خوب، اولآ در سيستم پادشاهی رياست جمهوری وجود ندارد. ثا نيآ در سيستم پادشاهی نميتوان با پيشينه توده ای اکثريتی و يا گويندگی در راديو پکن وتيرانا و مسکو و برلن شرقی به نخست وزيری رسيد. ثا لثآ در پادشاهی برای نخست وزيری که سهل است حتا منشيگری مجلس هم بايد مدرک تحصيلی بالاتر از ديپلم داشت و بجای روسی ، فرانسه و انگيسی دانست و رابعآ اينکه اينها خود حضرت امام را يار و مددکار شدند که جمهوری اسلامی را پی ريزی نمايند، بنابراين بازگشت به نظام پادشاهی آنهم با رأی مردم يعنی اينکه مردم خواهند گفت که شما بی شعور ها شکر زيادی ميل فرموديد که چهل و پنج سال تمام ما را بدست آخوند های آدمخوار داديد. و ای بسا که گريبان اينها را در دادگاه های مستقل تحت نظارت سازمانهای حقوق بشر خواهند گرفت.

پ., 07.12.2023 - 04:30 پیوند ثابت
نظرات رسیده

رها آزادی ؛

سحر قریشی از سمت جمهوری اسلامی فرستاده شد به ترکیه برای اجرای کارهایشان ، از تتلو اصلا دفاع نمیکنم . بدلیل اینکه اشتباه زیاد داشته و ایشون از نظر روحی و روانی مشکل دارند و. آسیب  های زیادی از دوران کودکی داشته ، و‌الان هم با نقشه  سحر قریشیبعد از مدت یکسال که از فضای مجازی فاصله گرفته بود ، حضور پیدا کرد تا بهانه ای باشد که ایشون به ابران بازگردانده و صددرصد اعدامش کنند با صحبتهای که تتلو مقابل سفارت جمهوری اسلامی در ترکیه داشته. هدف حذف کامل تتلو هست ….

چ., 06.12.2023 - 18:00 پیوند ثابت
ناظر

عنوان مقاله
در جواب به نقادان

در خصوص جنایات ساواک که در راس آن شکنجه گر معروف آقای ثابتی قرار داشت، آقای بهروز ستوده در این خصوص میفرمایند:
"تلاش جدید پرویزثابتی و نشانه گیری علیه نسل 57 واین نسل را عامل انقلاب 57 معرفی کردن خواست مشترک اتاق فکرسازمانهای امنیت جمهوری اسلامی واتاق فکربقایای ساواک وکسانی است که سودای بازگشت به دیکتاتوری سلطنتی را درسردارند وتئوریسن های این جریان سیاسی ازهم اکنون اعلام کرده اند که پس ازسرنگونی جمهوری اسلامی به مدت 10 سال حرفی ازدمکراسی نباید زده شود! (تا مثل خمینی کشتارهایشان را بکنند) تاکید از من.
برای شازده اسدالله
اتل متل چه حرفا/ چه گپ زنی ای بابا
این دیگه خیلی مشده/ نه ها گرو هشته
مچل مگو عزیزم / مگو دگر مجیزم
کل وطن ویرونه / میدونه هر دیونه
چاره مگرچه گوئی/ به مستی سبوئی
ویسکی اسکاتلند/ به یخ شود عین قند
مزمزه عشق ناب/ گوشت رون وکباب
سرخی رنگ شراب/ نهد هزاران ثواب
چلوخورشت وسبزی/ دهد شها چه حذی
شازده جونم فرنگه / بزودی برمیگرده
بگو که وقت تنگه / اراده اش نه لنگه
او که کند جمله ناز/ گاه کم و گاه باز
مگرمست وملنگه/ ماشاالله چون پلنگه
شازده بیا راه شو/ بر امت ات شاه شو
ما امتی مسلمان / بی تو نداریم امان
شنو ز بت پرستان / جمله این داستان
تمدن غار ناک / حسرت مهر ساواک
نوستالژی بی امان / سلطه آن حاکمان
چهره نماید گمان / بر دل آن خادمان
بمهرآن شازده جون/ دلها شودلخت خون
در انتظارش همه / منتظرند چون رمه؟
با گل سرخ یخی / منظریم ای اخی!
التماس دعا.

چ., 06.12.2023 - 17:40 پیوند ثابت
شازده اسدالله میرزا

عین الله باقرزاده های سیاسی ..با سرنگون ساختن يک نظام سکولار، حکومتی تئوکراتيک آنهم از نوع اسلام ناب محمدی را برسر کار آوردند و بسيجی و ثاراللهی و کميته چی را بجای سپاهيان دانش و بهداشت وترويج و آبادانی نشاندند
ويژگی اصلی اين روشنفکرهای کيلويی و خروس نشان دراين است که کوچکترين علاقه ای به کتابهای تاريخی ندارند. بويژه تاريخ ايران و اسلام را اصلاّ مطالعه نکرده اند. اگر هم اينکار را کرده باشند سه نام را بيشتر نميشناسند ، که از قضا هر سه خارجی هستند و آثارشان از وااقعييّتهای تاريخ ايران بسيار فاصله دارد. اين سه عبارتند از پتروشفسکی که قسمتی از تاريخ حمله تاتار و مغول ( تاريخ ادبی ايران ) را نوشته ، ژان گوّر که در" خواجه تاجدار " انقراض زنديه و برآمدن قاجار را برشته تحرير در آورده و پل آمير که در کتاب سراسر غلط غلوطش " خداوند الموت " راجع به فاطميه و نهضت ارتجاعی حسن صباح قلم فرسايی کرده است. که بيشترين مطالب اين هرسه بجای تحقيق تحريف تاريخ است ( بيخود نيست که گروهی مارکسسيت لنينيست مائويست ، که لابد خيلی هم آتائيست هستند ، نام سربداران را که يک گروه بسيار متعصب شيعی بودند برای سازمان سه عضوه خود انتخاب کرده اند. خدا را شکر که سر هيچ کدام از اين سه نفر تا بحال بدار آويخته نشده است ! ). برای بيشتراينها تاريخ جهان از 1917 در سرزمين روسيه آغاز ميشود. کليد حل تمامی معضلات جهان هم درصحيفه سجاديه کارل مارکس و يا رساله شرعيه حضرت لنين نهفته است. باقی هر چه که هست التـقـاطی و کاپيتاليستی است

چ., 06.12.2023 - 13:29 پیوند ثابت
شازده اسدالله میرزا

عين الله باقرزاده های روشنفكر..
شخصيتي كه مورد نظر ما است به هيچيك از اين طيف هاي اجتماعي تعلق ندارد. اين موجود مضحك ليكن بسيار خطرناك ، تيپ جديدي است که پس از برآمدن سلسه پهلوی، بويژه رفرم بزرگ سال چهل و دو که به باز شدن فضاي اجتماعي و روبناسازی فرهنگی وگسترش صنعت چاپ و ارزانی کاغذ در جامعه ما منجر گرديد سروکله اش پيدا شد
كساني كه بسان همان ساده انديشان كه از مدنيت فقط لباس جلف پوشيدن را آموخته اند، با مطالعه ای سطحی و شتابزده و خواندن چند شعر از شاملو و پابلو نرودا صرف گنده گويي و صدالبته دشمنی با شاه و تاريخ ايران را نشانه ورود به پست مدرنيسم تصور ميكنند. آنهم بدون هيچ پيش آگاهي از مفهوم مدرنيته و مدنيت و گسست از پيشينه شديداً سنتي خود. بطوري كه حتا خود نيز نميدانند كه چه ميگويند و صرفاً در پي پوشاندن جهل خود در پس حرفهاي قلمبه و بي سرو ته هستند
اين تيپ جديد باخواندن جمعآ حداکثرسی - چهل جلد کتاب از ديل کارنگی ، ژان ژاک روسو، آنتوان چخوف، اريک فروم، عزيز نسين ، شلوخوف، ماکسيم گورکی ، صادق چوبک ، جلال آل احمد، علی شريعتی ، احمد شاملو، صادق هدايت و چند کتابچه پلی کپی رنگ و رو رفته کمونيستی که انتشارات روسی پروگرس آنها را بوسيله حزب توده برايگان توزيع ميکرد به روشنفکری وتجدد رسيد
نا گفته نماند که تمامی اين کتابها را بسان هويج و شلغم در تهران بر روی چرخهای طوافی به قيمت کيلويی بيست و دو قران ( ارزانتراز بادمجان دولاب) در خيابان درب اندرون و صوراسرافيل و ناصرخسرو بفروش ميرساندند. در شهرستانها نيز قيمت يک جلد از اين کتابها گرانتراز نرخ يک کيلو سبزی خوردن نبود. همين روشنفکرهای کيلويی بودند که به پيروزی امام امت " درس خوانده حوزه علميّه قم" بر شاهنشاه آريامهر" تحصيلکرده سويس" کمک

چ., 06.12.2023 - 13:23 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
آینه های روبرو

دروووود بر ابوالفضل عزیز!

توضیحی برای بازاندیشی و ژرفاندیشی پیگیر در سایه سار رادمنشی فردی

من قبلا در یکی از مطالبم اشاره کوتاهی در باره زندگی و آثار «آرتور کوئیستلر» کرده ام که لازم میدانم دوباره اشاره ای مختصر کنم. «کوئیستلر» در کتاب «خدایی که هیچ خدایی نبود» از ماجرای پیوستن و گسستن خودش به حزب کمونیست سخن میگوید. صمیمیّت و صداقتی که وی در دلایل پیوستن و گسستن خودش عبارتبندی میکند، واقعا شایان ستایش و آفرینهاست. اکثریّت قریب به اتّفاق انسانها دارای رویاها و آرزوها و آرمانهای مختلف هستند. اساسا انسانی که آرمان و ایده آلهایی نداشته باشد، انسان نیست. فقط مسئله این است که آرمانخواهی و تلاش برای واقعیّت پذیری آرمانها در واقعیّت زندگی شخصی و اجتماعی به حیث میدانی به شمار میآید که میزان روشها و عملکردها و موضعگیریهای آدمی را به محک میزند؛ نه ماهیّت آرمانها را. یعنی اینکه آرمانها و ایده آلها همواره همچون افق بر فرا راه آدمیان گسترده اند و در معرض دید. فقط نحوه انگیخته شدن از آرمانها و شیوه های واقعیّت گردانی آنهاست که ماهیّت کنشگران را به محک میزند. بالطّبع، انسانی که در بطن کنشها و واکنشهایش نتواند تمییز و تشخیص دهد که نه تنها به آرمانها و ایده آلهایش نمیتواند از این طریق برسد؛ بلکه عواقب اعمالش میتوانند بدترین آسیبها را به ایده آلها و آرمانها نیز بزنند. در نتیجه، انسانی که به اندازه یک ارزن شعور و فهم داشته باشد و بخواهد و بتواند در باره تجربیات بی واسطه خودش، اندکی بیندیشد و پشت سر خودش را نگاه کند و مجموع اعمال و گفتارهایش را در ترازوی سنجشگری بگذارد، خواه ناخواه پی خواهد برد که چه چیزی راه خطا بود.

این که انسان خطا میکند و در تمام فرهنگها و جوامع جهانی به صراحت در مثلها و قصه ها و روایتهای آنها از ابعاد مختلف بر خطاکاری انسان سخن گفته اند، مطلبیست اظهر من الشّمس. مسئله این است که در اندیشیدن در باره خطاها میتوان به شناخت و دانشی بسیار قویمایه برای نواندیشی و نوکاری و نوکنشگری و گشوده فکری و استقامت و کاری کارستان همّت کرد. امّا کسانی که در رفتار و گفتار خود به هیچ وجه، خطا و خبطی را تمییز و تشخیص نمیدهند و مدام بر موضع دفاع و توجیه و طفره و شارلاتانبازی و کینه و نفرت تمرکز میکنند؛ زیرا بر این عقیده اند که «مالک حقیقت هستند» و برای واقعیّت پذیری حقیقت در تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی، حرکاتشان از روز اول تا همین امروز، طبق مبانی و اصول «حقیقت» بوده است، خود به خود پیداست که عواقب و نتایج اینگونه خیره سریها به چه فجایعی مختوم شده اند و مختوم خواهند شد. بنابر این، آنچه خبط و خطا محصوب میشود در نظر اینگونه مومنان دلباخته به حقیقتهای اماله ای و تلقینی، خطا و خبط بودن «حقیقت» نیست؛ بلکه انسان است که «خاطی» است و خودش را عین «حقیقت اماله ای» استحاله نداده است.
ابوالفضل عزیز!. اگر اینهمه مدّعو و عربده کش و پر مدّعا و متکبّر به اندازه یک ارزن، شهامت و غیرت و فهم و درک و شعور تو را میداشتند، مطمئن باش که آخوندها در همان سال اول فعّال کردن گیوتین الهی از پا در آمده و خلع ید شده بودند. مشکل این جماعت بیابان پیما در این است که از همدیگر میترسند مبادا که تک بیفتند و به استقلال و فکر و شخصیّت فردی خود وفادار بمانند. وحشت اینها از تنهایی و تک افتادنه. اینها بی مایگانی هستند که در یک چیز، وحدت دارند؛ آنهم صفر بودنشان. آنها میدانند که صفر به تنهایی، هیچ مقداری در محاسبات نیست. امّا در کنار ارقام به جایی میرسد و نقشی محاسبه ای دارد. اینست که از درد خوارخویشتنی سعی میکنند در کنار رقمی بایستند تا بتوانند احساس قدرت کنند و به سوائق و غرایز خود در کوتاهترین فرصت ممکن دست پیدا کنند. پسزمینه روانشناختی و محرّکه اینهمه «صفرهای» همعقیده و هممرام و هممسلک از مذهبی اش گرفته تا ایدئولوژیکی اش و حتّا آکادمیکی اش بر حول و حوش ترس از صفر بودن و تک افتادنه.
انسانی که خودش می اندیشد و جستجوگر است و به وفور میتوان در تاریخ جوامع مختلف از وجودشان امثله آورد در هر زمینه ای که میخواهد باشد، انسانیست که موثرّ است و خویشکاریهایش فرای زمان و مکان همچون مشعلی فروزان بر راه زندگی انسانهای جوینده و پرسنده پرتو افکنی میکنند و آثارشان همیشه کلاسیک میمانند؛ زیرا بر زمان چیره اند و فرمانفرما. از لائوتسه و بودا بگیر تا سقراط و افلاطون و ارسطو و بیا تا توماس اکئویناس و آگوستین و گالیله و کانت و شوپنهائور و نیچه و همینطور بیا تا پوپر و غیره و ذالک.
درد خانمانسوز رفتار و گفتار کنشگران و تحصیل کردگان ایرانی در این است که با خودشان صمیمی نیستند و گرد و غبار دیگ مذاب تشیّع را بر اندام رفتار و گفتار خود همچون خلعت آبا و اجدادی میدانند و آن را در تمام مجالس بر دوش میگیرند. قبلا هم گفته ام و بازم تکرار میکنم که خبرنگار لهستانی «کاپوچینسکی» در کتاب «شاهنشاه» اشاره کرده است که مردم ایران، قربانی تحصیل کردگان و کنشگرانشان شدند؛ زیرا این طیف کسرِ شان خودش میداند که بخواهد در موردی اعتراف کند که «من نمیدانم؛ بلکه فقط ادّعا میکنند که ما همه چیز دانیم».
مسئله گسستن نیاز به این دارد که انسان در آینه های روبرویش یک بار هم شده است با خودش صداقت داشته باشد و خویشتن را بی واسطه ببیند؛ نه با یال و کوپالهای عقیدتی و ایدئولوژیکی و مذهبی/دینی. مثل آن گربه ای نباشند که خودش را در آیینه، شیر بیشه شکار میبیند. بلکه واقعا خودش را همانطور ببیند که بالذّات هست با تمام خصایلی که دارد. طیفهای مختلف کنشگری در طول هشتاد سال اخیر اگر بخواهیم خیلی منصف باشیم و رعایت پرنسیپهایی را بکنیم که در خور انسان به حیث انسان باشد، آنگاه به این نتیجه میرسیم که سهم آسیبهای جبران ناپذیر و ویرانگر فردی و اجتماعی احزاب و سازمانها و گروهها و فرقه های عقیدتی که در ایران به وجود آمدند از میزان خدماتشان دو چندان افزوده تر و چربتر بوده است؛ زیرا در باره موضوعات و مسائل میهنی، دقیق و ظریف و عمیق، نیندیشده اند و کنکاوی نکرده اند. به همین دلیل نیز اقدامها و روشهای آنها نه تنها قدمی برای بهبود مناسبات اجتماعی و کشوری نبوده است و همچنان نیست؛ بلکه جامعه و مردم را به خفّت و ذلالت و خوار و زاری نسلها درغلتانیدند و همچنان محکوم گیوتین الهی گذاشته اند.
امروزه روز اگر باشند کسانی که برای ایران و مردمش بخواهند قدمی بردارند، باید در گام نخست، میزان صداقت و صمیمیّت فردی خود را برآورد کنند و دلاورانه حتّا به آنچه بوده اند و اجرا کرده اند در زبان و کلامی گویا و شفّاف به سنجشگری رفتارها و اقدامهای خود و یارانشان همّت کنند. هدف نیز این نباشد که بخواهیم بگوییم چنین اشخاصی خودشان را رسوا میکنند و آبرو و حیثیّت خودشان و سازمان و احزابشان را میبرند. خیر!. چنین برداشتی حماقت است؛ زیرا نگفتن و اعتراف صمیمانه نکردن به معنای فریب دادن خود در تمام عمر است. آنچه بی آبرویی و بی حیثیّتی سازمانها و احزاب و گروهها و فرقه ها را تا امروز رقم زده است، کتمانگری و سکوت و توجیه نبوده است، بلکه محصول کنشها و واکنشها و اقدامهای رفتاری و موضعی کنشگران آنها بوده است و هنوزم هست.
ابوالفضل عزیز!. من بارها تاکید کرده ام و همچنان نیز تاکید میکنم که «محکوم کردن» عین آب خوردنه؛ ولی «دادگزار بودن»، عظمت فکری و دریادلی و فهمی و شعوری به گستردگی کائنات میطلبد تا بتوان از میان اینهمه تاریکیهایی که در زبان و قلم انواع و اقسام کنشگران و تحصیل کردگان و مدّعیون خاصم همدیگر و نابود خواهنده ایران و مردمش مدام در حال توسعه است، بتوان راهی یا نقبی یا تونلی به سوی خویشتن یافت.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

چ., 06.12.2023 - 10:45 پیوند ثابت
کیانوش توکلی

حسین لاجوردی: آقای محققی گرامی زمان در گذر است ولی هیچگاه دیر نیست، چهار سال پیش با رامین‌ جهانبیگلو در لندن سخنرانی داشتیم و من در رابطه با آغاز انقلاب صحبت می کردم و اشاره داشتم که با وجود مخالفت با سلطنت ، ما دو گروه مشخص بودیم یکی نسل گروه سنی اول که بازرگان و‌سنجابی و …، بودند که باید نسل نفرت نامیدشان چرا که نه خیانت کار بودند و نه نا آگاه بلکه نفرت از شاه چشمشان را بسته بود و دیگری نسل دوم که کما بیش ما بودیم که نسل بی سوادان سیاسی بودیم ( به کسی بر نخورد من خودم را در آن نسل می بینم ) و امروز می بینم همانگونه که اشاره کرده اید فروغی ها و توانمندی رضا شاه با تمامی وجوه دیکتاتوری ایران قبیله ای را به ایران مدرن رساندند با دیدن تمامی کمبودها که وجود داشت. ولی امروز و برای نگاه به آینده، آینده ای که حداقل به بچه هایمان کمتر بدهی داشته باشیم تلاش ها و همدیگر را دیدن به جای نفرت زمان هست.

چ., 06.12.2023 - 10:22 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.