نه! او دختر تبریز نیست!. او دختر «ایران لت و پار شده» است که تحصیل کردگان و سیاسی کارانش، هیچگاه نه «ایران را شناختند؛ نه مردمش را». او دختر ایرانیست که اگر تحصیل کرده و سیاسی کار و آکادمیکرش، ارزنی مغز فندقی داشتن برای اندیشیدن، هیچگاه و هرگز، بیشعورانی که هیچ بویی از «ایران و فرهنگش» نبرده اند، نمیتوانستند به همّت حضرات تحصیل کرده و سیاسی کارش، حکومت گیوتین را آنهم به مدّت چهل و سه سال آزگار بر گردن ایرانی و فرزندانش حاکم مطلق کنن. نه!. این دختر تبریز نیست!. این دختر ایران است که قربانی حماقتها و جهالتها و بیسوادیها، نفهمیها و گنده گوزیها و قیافه گرفتنها، ادّعاها و کمپلکسها و قدرت پرستیها و عقده ها و خفّتها و نادانیهای طیف مدّعی تحصیل و سیاستگری است. او، دختر تبریز نیست!. او آیینه تمام نمای جوانان و نوجوانانی است که قربانی نسلهای بی مسئولیّت و جاهل قبل از خود هستند و هیچکس نیز پاسخگویی زندگی تراژیک آنها نیست! هیچکس! حتّا مدعیان هارت و پورت کن پراکنده در جهان. با اینهمه مدّعیانی که چهل سال آزگار است، ناتوانمندی و جهالت ذاتی و بی اصالتی خودشان را در هر کوی و برزن رسوا کرده اند، قصّه این فلاکتها، سر درازی دارد و غمهای بی درمان نیز، شبی تاریک و طولانی.
دیر یا زود خبر مرگ او را نیز منتشر خواهند کرد!
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان