رفتن به محتوای اصلی

این بار صبورانه : پاسخگوی بخشی از نظرات ایرج مصداقی درباره خودم
17.10.2023 - 15:13

این بار صبورانه

در میانه ناامنی وبحران ، امید و ناامیدی ،‌مبارزه و مقاومت ،‌در مقابل دشمنی که سرزمین اشغالی مان را در بند خود کرده ، نسلی پیشرو ، آگاه و شجاع ، سرنوشت خویش را به دست گرفته و ایستاده می جنگد. به سادگی و صراحت حرفش را می زند ، آگاهانه نقد می کند، به چالش می کشد و نقد می شود . زیر بار حرف زور نمی رود و سعی می کند از درگیر حاشیه شدن پرهیز کند .

از همین روست که راستش امروز دستم نمی رفت که در پاسخ به اتهامات ایرج بر علیه خودم چیزی بنویسم. من معتقدم ما حق داریم که تیغ تیز و برنده نقد را به سمت هم بگیریم ، اما در نهایت با همه تفاوت ها و اختلاف نظر های جدی ، در یک جبهه و برای یک هدف ایستاده ایم .

از این رو سعی می کنم تنها همین یک بار و در این یادداشت ،‌پاسخگوی بخشی از نظرات ایرج مصداقی درباره خودم باشم .

آقای مصداقی اعتقاد دارد انگیزه من در زمینه فیلمسازی ، پول درآوردن است . دست اندرکاران مستند فشار کاری و روحی و چالش هایی که متوجه یک مستند ساز هست را به خوبی می شناسند . مستند سازی احتمالا ، با دلیل صرف بیزینس ، کار عاقلانه ای به نظر نمی رسد . صرفا برای پول ساختن می شود سراغ شغل های پولساز کم خطر تر، کم ریسک تر و کم دردسر تر هم رفت .

دوستان ایرانی و سوئدی که در جریان فعالیت کاری من هستند ، می دانند که در یک پروژه من چطور شب و روز از جان و دل برای کارم مایه می گذارم . با بودجه محدود از جیب به ادیتور پول دادن و هزار هزینه جانبی پیش بینی شده و نشده را تهیه کنندگان هنری به خوبی می شناسند .

بله آقای مصداقی ،‌ طبیعتا من با فیلمسازی زندگی می کنم . این حرفه من است همانطور که یک پزشک با نجات جان بیمارش ، زندگیش را هم می گذراند . همانطور که یک معلم به فرزندان ما می آموزد و از همین طریق امرار معاش هم می کند .

من با فیلمسازی زندگی می کنم . هدفم از کارهایم ،‌ نشان دادن چهره داعشی جمهوری اسلامی است .

در هر سوژه ای، درمسائل زنان ایرانی ، در نشان دادن چهره یک حکومت یا در ارتباط با یک ژورنالیست و صاحب رسانه . در مسائل سیاسی و اجتماعی و در هر چیز هدف اولم ، افشاگری دغل کاری این حکومت است و بله آقای مصداقی من خوشحالم که در کنار این افشاگری از همین طریق زندگی خودم را هم تامین می کنم.

دوستانمان از حضور اجتماعی زنان ایرانی چون من ، استقبال می کنند و من خوشحالم وقتی هموطنانم ، دوستان سوئدی و مردم عادی ، فعالان و سازمان های حقوق بشری تشویقم می کنند . آدم هایی که از نزدیک من را می شناسند ، آن را لیاقت یک زن ایرانی می بینند ،‌ و ایرج من را متهم و پول ساز .

ایرج در حرف هایش می گوید که «این زن » یعنی من را هیچ جا ندیده و با من سخن نگفته است . من در دادگاه های حمید نوری که دستگیری او ماحصل تلاش ها و زحمات ایرج بوده و من هم همین می گویم که مثل بسیاری دیگر از ایرانیان قدردان او هستم ، حضور داشتم . در راهروهای دادگاه و در خیابان های اطراف کنارش بودم . ما بارها با هم صحبت کردیم . با همراهی دیگر دوستان در وقت ناهار دادگاه ، در کنار ایرج ناهار خورده ام و گپ زده ایم .

حتما دوستانی که با ما همراه بودند، از حافظه بسیار خوب ایرج تعجب خواهند کرد که این روزها را بطور کلی از یاد برده .

فیلم های من که به ایران، مردم ایران و دغدغه های آن سرزمین گره خورده ،‌در بسیاری از سینماهای جهان اکران شده است .

در ادامه حرف هایش ، ایرج بیان می کند که « ناهید » خودش را به زمین و زمان زد و به شهبانو فرح گفت من پشیمانم . دم برای شهبانو تکان داد . ناهید دنبال سوژه می گشت .

من این نوع نگاه ایرج مصداقی را می گذارم به حساب تعجیل در قضاوت و نا آشنایی او با جهان یک مستند ساز . یکی از اصل های مهم در مستند سازی ایجاد صمیمیت و احترام متقابل مستند ساز با سوژه است که در غیر این صورت هرگز مستندی به مفهوم واقعی شکل نمی گیرد .

من به شهبانو فرح در وحله اول به عنوان یک زن و پس از ‌آن یک مادر نگاه کرده و نزدیک شدم. و بعد از دریچه شهبانوی ایران توانستم رویدادها را به گونه ای دیگر ببینم . در آن زمان نه جنبش مهسا بود و نه خاندان پهلوی در بزنگای سیاسی و اجتماعی امروز خود بودند . آن ها به عنوان خانواده پهلوی ، در شکلی از انفعال سیاسی و اجتماعی قرار داشتند . یادم هست که آن روزها خود فرح هم یک بار گفت : « چه عجب یک نفر پیدا شد که از ما فیلم بسازه »

حرف هایم نه صرفا در جهت دفاع از فیلم است که من ، به عنوان انسانی اهل آموختن و رشد ، با تجربه امروزم ،‌حتما که مستندی بهتر و متفاوت تر می ساختم .

او همچنین درباره فیلم پسر ملا که از زندگی روح اله زم ساخته شده می گوید که ناهید کارش بازریابی و تجارت است و چون روح اله بینندگان زیادی داشت گفت سوژه خوبیه برای پول به جیب زدن .

ایرج بارها مقابل دوربین خودش گفته که روح الله زم عددی نیست و نباید او را بزرگ کرد . آقای مصداقی ، تکلیف چیست ؟ بالاخره روح الله عددی نیست یا پربیننده و پولساز است .

من در فیلم پسر ملا ،‌ پرده فساد جمهوری اسلامی را بالا می زنم .

من در این فیلم قصدم ارزیابی کیفیت رسانه ای روح الله زم و آقای جوانمردی نیست . بلکه مرکز توجهم ، دفاع از مبارزه فعالین شناخته شده ، با تمام ویژگی ها ، کمبودها ،‌عقاید ،‌توهمات یا ایده آل هایشان است . راهی که آن ها علیه رژیم جنایتکار در پیش گرفته اند و هر روز با تمام زخم زبان ها و رنج ها همچنان ادامه می دهند .درباره کیفیت کار رسانه ای اکتیویست ها و ژورنالیست های شناخته شده و مطرح ،‌ چون مسیح ، علی جوانمردی و روح الله زم ، من هم همچون دیگر کنشگران می توانم نظرات مثبت و یا منفی داشته باشم . قصدم انکار فاکتها یا تایید همه اخبار یا تحلیل های آنها نبوده و نیست . این که آنها سهوا از روی داغی میدان پر تنش مبارزه ، در دست انداز اخبار فیک گرفتار می شوند را منکر نمی شوم . اما توجه من در چنین دوره تاریخی پر اهمیت ،‌تاکید بر زحماتیست که همه فعالین در جبهه براندازی کشیده و همچنان نیز می کشند .

فیلم های من داستان بی چون و چرای این آدم هاست . داستان مردم ایران و آنچه بر این مردم گذشته و می گذرد ،‌به ویژه زنان . داستان همه کسانی که در هر بعد و به هر شکل با تمام جان خود برای روشنگری و حقیقت مبارزه می کنند .

من فعالیت های ایرج مصداقی را می فهمم . اما ادبیات او در تخریب آدم ها را, نه .

تیغ نقد، برنده و سوزان است . تیغ نقد تاثیرگذار و صریح است . اما هجو کردن ، به سخره گرفتن ،‌ توسل به مسائل شخصی آدم ها ، استفاده از ادبیات سرکوبگر و پر از نیش و کنایه ، ادبیات زن ستیزانه ، استفاده از الفاظ جنسیت زده که بعضی آن ها را عامل تخریب روانی زنان می پندارند . این ها دیگر نقد نیست.. در ابتدای سخنم به جوانان این نسل به عمد اشاره کردم تا بنویسم اگر می گویم ذهن های فسیل ، یعنی که ما باید فاصله خودمان را با نگاه این نسل نو عمیقا مرور کنیم . باید که از غار بیرون بیاییم و با نسلی همقدم بشویم که دیگر حوصله این همه حاشیه ندارد و برای یک اصل فریاد می زند . توصیه دوستانه من به ایرج مصداقی هم همین است . او نیز باید از ادبیات پرخاشگرانه فاصله بگیرد. همه ما در سیر تجربه ها و شیوه زیست مان تکامل پیدا می کنیم . این را در وحله اول به خودم یادآوری می کنم .

ایرج مصداقی در بخش دیگری از حرف هایش می گوید،‌ من به کار برادرم نیما حسادت می کنم و ایده های او را دزدیده ام و الان هم دارم علیه مستند نیما با همدستی مسیح از سوژه قصه او انتقام می گیرم .

ایرج مصداقی گرامی ، من همانطور که در ابتدای نوشته ام عنوان کردم ، ارزش کار شما در ارتباط با دستگیری حمید نوری را به خوبی می دانم و برای آن ارزش بسیار قائلم . آن روز که ادبیات زن ستیز شما را بر علیه زنی از جبهه براندازی برنتابیدم ، حتی در تاریک ترین گوشه ذهنم هم به تخریب فیلم نیما فکر نکردم ،‌ عصبانیت غالب  بر من بخاطر نگاه جنسیتی و نه نقد نگاه زنی از جبهه مبارزان بود(‌ درباره شخص مسیح علینژاد جلوتر بیشتر خواهم نوشت ) گفته های شما ، آنقدر آزارم داد که در آن لحظه به فیلم حمید نوری حتی فکر هم نکردم که اگر می کردم ، دندان روی جگر می گذاشتم و اظهار نظر درباره آن نگاه زن ستیز را به دیرتر و پس از آن فیلم موکول می کردم . اتفاقا نه بخاطر این که نیما برادر من است که من و نیما هرگز با چهره خواهر ، برادری فعالیت حرفه ای نداشته ایم و طبیعی است که در بسیاری از موارد ممکن است اختلاف نظرهای فاحش و متفاوتی هم داشته باشیم. جهان خانواده و جهان بیرون برای ما بطور جداگانه تعریف شده . آن چه که بین ما در خانواده و در میان دوستانمان هم می گذرد برای ما با فضای مدیا و رسانه دو جای متفاوت با حریم ها و مرزهای متفاوت تعریف شده ،‌برای شما نمی دانم .

من باید صبر می کردم و نمی نوشتم، نه بخاطر نیما ، بلکه بخاطر فیلمی از یک واقعه مهم در تاریخ سیاسی ایران ، بخاطر جنبش دادخواهی که از حرف های من و اهداف و نظرات شخصی من و شما جایی بسیار بالاتر و والاتر ایستاده و دغدغه اصلی و نظر مشترک همه ماست . و البته خواهران دزد ایده برادران ، اگر چنین باشد که نبود ، در همان فضا و حریم خانواده عذرخواهی می کنند . این که شما دوستی هستید که از این لباس برای خود قبایی دوختید برای من قابل درک نیست .

در ارتباط حرف های من درباره ایرج و نوع برخوردش با مسیح علی نژاد ،‌باید بگویم که

ایرج واقعا از مسیح علی نژاد بد می گوید به طوریکه در این میان جداسازی عنصر نقد و غرض برای من سخت شده است .

زمانی که مسیح در مورد به دام انداختن حمید نوری با او ‌مصاحبه کرد ، متوجه شدم که موضع مصداقی در مورد مسیح عوض شده است. او در ویدیوهای مختلف از مسیح دفاع کرد. من از این اینکه مخالفان شناخته شده رژیم به هم نزدیک می شوند ، خوشحال می شدم.

در تابستان ۲۰۲۲ زمانیکه مسیح مهمان من در استکهلم بود، از ایرج مصداقی هم دعوت کردم که به منزلم بیاید . من با این امید که بتوانم یک همبستگی و همکاری بین این د‌و فعال شناخته شده بوجود بیاورم، که به باور من بسود جنبش براندازای بود ، ایرج را به این مهمانی دعوت کردم .

در میانه بحث و گفت و گو، ایرج در منزلم ، در کنار میز شام ، درباره مسايل مختلف که اتفاقا روح اله زم و علی جوانمردی هم بخشی از آن بود مشغول صحبت و بحث گفت و گو بود اما وقتی بحث بالا گرفت و نظرات مخالف و موافق هم شدند . ایرج شروع به داد و بیداد کرد . موضوع من بحث بر سر انتقادهای او نیست . فرض را بر این می گذارم که انتقادهای او کاملا درست است . بحث من بر سر نحوه بیان و برخورد آشوبگرایانه اوست ایرج دانای کل است . تحمل نظر مخالف را ندارد و همیشه برای عصبانی شدن به خودش حق می دهد . فریاد می زند . سرزنش و تحقیر می کند، زخم زبان و برچسب می زند . ایراد ایرج مصداقی دقیقا در همین جاست .

..

کسی مثل روح الله زم که مصداقی او را تحقیر کرده بود ۱۴ ماه شکنجه در زندان را تحمل کرد و هیچ کدام از همکارانش یا کسانی که برای آمد نیوز فیلم و اطلاعات می فرستادند را لو نداد....

در نهایت ،‌ یک جمله مصداقی نشان می دهد، که متاسفانه نگاه او نسبت به زن ناخواسته ، باور دارم که ناخواسته ، مشابه حاکمان اسلامی می شود . او می گوید : « اگر ناهید سروستانی نماینده زن ایرانیه ،‌ ننگ بر جنبشی که ناهید بخواهد نماینده ش باشد »

در بخشی دیگر می گوید

«این ناهید سروستانی تنها چیزی که از زن بودن داره اندام زنانه اش است. » و بارها بجای به کار بردن نام من می گوید «این زن».

ایرج گرامی من ،‌ «‌این زن » ،‌با احترام به شجاعت و ارزشمندی زنان ایران ،‌برای همه آن ها ، ایستاده کف می زنم و در مقابل آزاده گی آن ها سر خم می کنم و هر روز از آن ها می آموزم .

در پایان من از تمام مبارزین و آزادیخواهان وطنم عذرخواهی می کنم ،‌ابتدا برای این که اگر در نوشته قبلی ،‌به دلیل عصبانیت شتابزده برخورد کرده و در جاهایی برای ارائه نقطه نظرم از ادبیات کلامی به غلط استفاده کردم . من بیش از همه در ابتدا ،‌جرات به نقد کشیدن و اصلاح خودم را دارم . دوم به دلیل این که یادداشت های من و حرف های ایرج هر چه که بود به نفع کلیت جنبش و در جهت همبستگی نیست . از طرف خودم به ادامه اینگونه واکنش ها در همین جا پایان می دهم و آب به آسیاب دشمن نمی ریزم .

زن زندگی آزادی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

هوشنگ اسدی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

محسن کردی

In reply to by کیانوش توکلی

عنوان مقاله
پارانویا.. حتا بچه های ما هم فهمیدن

این است که تفاوتی جوانی که در سکولاریسم غربی رشد یافته و بالیده و جوانی که در فرهنگ دگماتیستی شیعی سنی ایرانی رشد یافته. ژاله با نگاه سکولارش براحتی مو را از ماست پارانویای ایرانی پیرانه سر بیرون میکشد و مقابل چشمانش می گیرد: علی جوانمردی که از هول حلیم و وسوسه این که نیشی به جان کیانوش بزند حتا از خانواده کیانوش هم نمی گذرد و خود را رسوا می کند. اگر علی جوانمردی ذره ای شجاعت و حیثیت داشت باید سرش را میگذاشت روی سوراخ فاضلاب و آب میشد میرفت قاطی فالوئرهاش. ژاله بخوبی دعوای اپوزیسیون را نقد می کند. نقد می کند که ما اینقدر به جزئیات می پردازیم که کل را از دست میدهیم. یکی از نکاتی که در دوره خلبانی آموزش دیدم این بود که «دقت زیاد بر جزئیات ممکن است حواس از از مسائل مهمترهواپیما پرت کند». نمونه وحشتناک این قضیه بر سر یک ایرباس کره جنوبی آمد. هردو خلبان آنقدر بر جزئیات تاکید داشتند که نتوانستند در آن شب تاریک و پر از باران و باد و دید کم باند پروازی را تشخیص بدهند و مقابل باندی قرار گرفتند که یک تراک تعمیر باند در وسط باند پارک شده بود تا فردا صبح. شاید هر خلبانی تصور میکرد که خلبان دیگر شماره باند را در آغاز باند دیده و درست ایستاده اند و این در شرایطی که سه نشانگر در مقابل چشمان شان به آنها نشان میداد که در باند اشتباه آماده تیک آف شده اند. و فاجعه رخ داد.... 

ما 44 سال است که بر جزئیاتی که دردی از گذار از رژیم اسلامی دوا نمی کند چسبیده ایم. بخشی از آن شاید به درمان روحی خودمان بازگردد که چرا انقلاب کردیم. اما حالا سالهاست که آن مراحل طی شده. دیگر حالا چرا؟ 

مرسی ژاله عزیز که شوخ ما را به روی مان آوردی (وام گرفتم از عطار). 

ادامه در نظر...

گفتم الان ژاله از کیانوش در مورد «شوخ به روی آوردن» میپرسد گفتم شرحی بیاورم هم کار کیانوش راحت شود و هم در این وانفسا لختی فکر دیگر کنیم. البته شعر عطار در نکوهش «شوخ به روی آوردن است» اما من در اینجا بسته به موقعیت به تحسین این عمل پرداختم. عطار نیشابوری سروده است:

بوسعید مهنه در حمام بود
قایمیش افتاد و مردی خام بود

شوخ شیخ آورد تا بازوی او
جمع کرد آن جمله پیش روی او

شیخ را گفتا بگو ای پاک جان
تا جوانمردی چه باشد در جهان

شیخ گفتا شوخ پنهان کردنست
پیش چشم خلق ناآوردنست

این جوابی بود بر بالای او
قایم افتاد آن زمان در پای او

چون به نادانی خویش اقرار کرد
شیخ خوش شد، قایم استغفار کرد

خالقا، پروردگارا ، منعما
پادشاها، کارسازا ، مکرما

چون جوانمردی خلق عالمی
هست از دریای فضلت شبنمی

قایم مطلق تویی اما به ذات
وز جوانمردی ببایی در صفات

شوخی و بی‌شرمی ما در گذار
شوخ ما را پیش چشم ما میار
«شیخ ما ( شیخ ابوسعید ابوالخیر) روزی در حمام بود، درویشی شیخ را خدمت می کرد و دست (کیسه) بر پشت شیخ می مالید ، و شوخ( چرک ) بر بازوی او جمع می کرد ، چنانکه رسم قایمان ( کیسه کشان ) باشد ، تا آن کس ببیند که او کاری کرده است . پس در میان این خدمت از شیخ سوال کرد که : «ای شیخ ! جوانمردی چیست ؟ » . شیخ ما حالی ( بلافاصله ) گفت : «آنکه شوخ مرد به روی مرد نیاوری »
چ., 18.10.2023 - 21:41 پیوند ثابت
هوشنگ اسدی

درود

🔸اولین بار ناهید را بیش از بیست سال پیش در محیط کارم در تلویزیون ملی سوئد در اتاق کوچکی ملاقات کردم . یک محیط کاری که بندرت یک فرد خارجی تباری را می‌توانستم ببینم . تعجب کردم که یک زن ایرانی در SVT چکار می کند .
🔸 ناهید گفت که مستند ساز است و مشغول کار ادیت مستند "من و شهبانو" است . من تعجب کردم که چطور سراغ یک خانواده «فراموش شده» و آنهم شهبانو فرح رفته بود . آنموقع این تصمیم او نمی توانست محبوبیتی در بین ایرانیان داشته باشد . یک شهبانوی ساکت در گوشه ای از فرانسه که هیچ کنجکاوی عمومی را بر نمی انگیخت .
آن شهبانو با شهبانوی چندین سال اخیر، بویژه انقلاب زندگی آزادی، تفاوت بسیاری کرده است. وقتی مستند را دیدم ، راضی نبودم ، دلم میخواست ناهید محافظه کاری را کنار میگذاشت و پرسشهای رک تری می کرد.
بعدها با گذشت زمان متوجه شدم که ناهید پرشون ، یک زن و یک مادر را ملاقات کرد، که عنوانش شهبانو بود ، آن مستند یک نشست آشنایی اولیه ما ایرانیان با شهبانو بود . او با مستندش ما را به خانه شهبانو فرح که بسیار برایمان ناآشنا بود ، دعوت کرد. و من ، شاید خیلی ها از ایرانیان قدردان او و شهبانو شده بودم .

🔸بعد از آن بیشتر با ناهید آشنا شدم ، در تهیه «صدای من باش » و مستند زم بیشتر گفتگو داشتیم ، حضور همیشگی ناهید در مبارزات خیابانی علیه رژیم اسلامی در میدان‌های استکهلم برای ما ایرانیان تازگی نداشت .

🔸شخصا در جریان تهیه بعضی از مشکلات مستندهای ناهید بوده ام . راستش وقتی صحبتهای مصداقی را علیه او شنیدم با «مثنوی » ادعایی اش، بسیار برافروخته شدم ، که چگونه ، ایرج مصداقی را که انسان مبارز با تصوری از دادخواهی می دانستم ، اینگونه برایم به یک انسان بیرحم و ظالم تبدیل شده بود ، و این احساس رنجم می داد .. اتهامات ویرانگرایانه مصداقی با طرح بسیار ناشایست تر از خود اتهامات، با زبانی که بسادگی فرهنگ ماچو و زن ستیزانه را در خود دارد ، یک سقوط آزاد برای فعال دادخواه دانستم .

🔸 تعدادی از دوستان فرهیخته زنان مبارز که من افتخار کمک رسانی در حد توان اندکم را دارم ،من را می شناسند که نزدیک دو دهه است که در کنار جنبش زنان ایران هستم و کمک می رسانم . با ابن تجربه نزدیک همکاری خود با زنان کنشگر و شناخته شده بسیار غمگین شدم، که چطور ایرج مصداقی بخود اجازه می‌دهد، زنان مبارز و فعال، از ناهید تا مسیح را اینگونه تحقیر آمیز به شلاق ببندد ؟ باید یک تفاوتی بین او به عنوان یک دادخواه با دیگران باشد.

🔸ایرج مصداقی در مقابل تواضع و اینگونه صبورانه نوشتن ناهید، یک عذرخواهی رسمی بدهکار است . او در خانه ناهید با مسبح شام خورد، ولی بسادگی چشم در چشم مردم ایران و ما بینندگان گفت، که سالها است با ناهید نشستی نداشته است یا ندیده است !!! ایرج به عنوان یک دادخواه چگونه در پیشگاه وجدان تاریخ می تواند دادخواهی خویشتن را به اثبات برساند ؟
📍ناهید بدرستی تاکید دارد که دوستان در جبهه براندازان نباید بهانه ای بدست رژیم بدهند . اما در این میان ایرج اخلافا بدهکار است .

🔸در پایان قطعا من با انتقادات ایرج در رابطه با فیک نیوز و نقطه ضعف های جدی کانال آقای جوانمردی بدون اینکه ادبیات ایرج را بپذیرم ، همنطرم ‌. آقای جوانمردی که من او را هم یک مبارز صاحب رسانا و پر تلاش میدانم ، دوستانی از من را با اتهامات جاسوسی و دریافت پول از رژیم بسادگی متهم کرد، بدون اینکه بتواند چیزی را ثابت کند ، حتی زمانیکه برای خودش ثابت شد که اتهامات او دروغ محض خود او بود حاضر به عذرخواهی و پس گرفتن اتهامات خود نشد . یک جستجو در سایت ایران گلوبال بسادگی تمام فاکتها در دسترس است.
البته همانطور که ناهید اشاره کرده است ، موضوع مستند او، نگرانی از خطری است که متوجه جان مبارزان و فعالین می باشد ، نه بررسی رساناها .
دست مریزاد ناهید
#زن_زندگی_آزادی
چ., 18.10.2023 - 11:48 پیوند ثابت
دارا گلستان

من هیچکدام از طرفین دعوا را نه میشناسم و نه میخواهم که بشناسم. 

اما نا گفته نماند که شما ها هر کسی که هستید علت بیزاری آدم ها اگر آدم باشند!!!! از سیاست و..... میشوید، کاش "شغل" شرافتمندانه تری را برای ادامه زندگی دست و پا کنید.

چ., 18.10.2023 - 05:33 پیوند ثابت
کیانوش توکلی

 

عجب ؛ خانم ناهيد پرشون مي  نويسد :" این که آنها( جوانمردي و..)  سهوا یا عمدا از روی داغی میدان پر تنش مبارزه ، در دست انداز اخبار فیک گرفتار می شوند را منکر نمی شوم ."  خوب اين جمله بسيار متناقض است ؛ ادم  مي تواند سهوا  در دست انداز اخبارفيك بيفتد ، اما خنده دار خواهد بود که  عمدا  در دست انداز اخبارفيك بيفتد ویا   دست به جعليات بزند. !! بطور مثال دو سال پيش يك نقد  خيلي محترمانه در باره علي جوانمردي نوشتم ؛ با بي شرمي برايم  نوشت يا ان را حذف مي كني و يا مي روم مي گويم تو جاسوسي!!! ؛ داستان ويدويي اش  در زير همين پست بخوانيد:

پاسخ ژاله توکلی به دروغ پردازی علی جوانمردی در گفتگو با پدرش

س., 17.10.2023 - 18:53 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.