این بحث ها وجدال های سیاسی !!قسمت دوم
حال این که نسل امروز نه به اندازه فاصله سالهای سن ما بلکه به اندازه شگفت آور تحولات سال های اخیر در عرصه دیجیتالی از ما فاصله دارند.
همه از این فاصله می گوئیم اما هر گز به عمق این فاصله درعرصه های مختلف نمی رویم .هرگز درکی درست از رابطه والدین با فرزندان ،رابطه جامعه با نسل جدید ،رابطه گذشته با حال و آینده و رایطه اپوزیسیون پر مدعای خارج با نسل جوان ایران نداریم .
از این رو روی کردمان به این نسل با همان برداشت های ملکه شده در ذهن و شرطی شده نسبت به مسائل اجتماعی است که با آن آموزش دیده ایم . نسل ما با وجود این که بنا به اقتضای سن هر نسل نگاهش باپدران ومادران خود تفاوت داشت .اما این تفاوت به اندازه ای نبودکه در عرصه های زیادی قادر به درک یک دیگر نباشیم!
نگاه به روندهای اجتماعی ،به تحولات ونتیجه گیری از آن ها تقریبا مشابه هم بود. واکنش به آن ها هم شبیه هم .امری که در عرصه مبارزات سیاسی و اجتماعی آن روز وتداومش تا امروزمی توان دید.
واکنش نسل ما نسبت به اتفاقات سیاسی ،به شخصیت ها، هدف ها وترسیمی که از آینده داشتیم درمجموع آن شد که انقلاب بهمن نمودار آن بود.
آیا باز تحولات در ایران بهمان صورت، با همان وسعت وهمان خواست ها خواهد بود که در ذهن اپوزیسیون جمهوری اسلامی می گذرد ؟ آبا ما باز با جوانان آرمان خواهی بر خورد خواهیم کرد که در مبارزه با امپریالیسم آمریکا سر از پا نمی شناختند؟ جوانانی که به هر چیزی که رنگ وبوی غربی داشت مخالفت می کردند! چه از زاویه جوانان تربیت شده خانواده های مذهبی که زیر علم مجاهدین و یا دسته جات متعدد راه اندازی شده توسط دستگاه مذهبی وسنتی بازار سازمان دهی می شدند.چه جوانانی که عنوان مبارزان چپ را را یدک می کشیدند و در نهایت در مبارزه با حکومت شاه ، در مبارزه با امریکا ،با مظاهر غرب وهرعنصر نو در کنارهم قرار می گرفتند.
مشترکا در خیابان ها پای می کوبیدند.هرکدام از زاویه دید خود که رشته اصلی آن مبارزه با حکومت شاه بود ومبارزه با غرب. جوانانی که به حمایت از خمینی برخاسته بودند ودرانقلاب خانه ویران کن بهمن بهم رسیدند.
ما به همان اندازه با فریدون فرخزاد، گوگوش و مینی ژوب مخالف بودیم که یک بچه بازاری سنتی ویا یک طلبه حوزه علمیه قم.از این رو ما هرگز حتی در آن دوره هم نتوانستیم ارتباط نزدیکی با بخشی از جوانان طرفدار غرب که کم هم نبودند داشته باشیم .چرا که به افکار آن ها بدیده تحقیر می نگریستیم ودرمعرفی آن ها از فعل غرب زده استفاده می کردیم .
غرب زدگی آل احمد را بدیده تحسین می دیدیم .بدون این که هیچ درک عمیق ومشخصی ازغرب از امریکا ودست آورده های عظیمی که داشت جهان را متحول می کرد داشتیه باشیم .ولی نسبت به همه چیز نظرداشتیم واظهار نظر می کردیم.در دنیای کوچکی که بسیار بزرگش می دانستیم وبرای خود ساخته بودیم چند کتاب خوانده ونخوانده از مارکس ،لنین و جزوات مبارزه مسلحانه را دوای هر دردی می دانستیم وسیستم اتحاد جماهیر شوروی را کعبه آمال !
بدتر ازما جوانانی بودندکه مشتی شعار شریعتی وخمینی را توتیای چشم خود کرده ،خواهان جامعه بی طبقه توحیدی بودند.
فکر نکن که امروز عوض شده ایم اصلا این گونه نیست! درست است در سخن ونوشته از آن دوره تفکر و عملکرد آن دوره انتقاد می کنیم .اما شیوه نگاه کردنمان به مسائل به رویداد ها به افراد ،مبارزه ،اتحادها وجامعه آینده ای که میخواهیم بسازیم چندان تفاوتی با گذشته ندارد .چرا که ما حامل تفکرنسل خود هستیم که قادر به شکستن پوسته های ضخیم باور ها ،روابط گروهی ،ارزش گذاری های گروهی واجتماعی که خود را مقید آن می دانیم نگردیده ایم. در گیری واختلاف ما با بسیاری از هم فکران سابق مسبوق به همان سابقه ،همان انتظارات است .
هنوز هرگونه حمایت از دست آورد های غربی ودمکراسی غرب را نشانی از غلطیدن به دامن غرب می دانیم وته ذهن خود هنوز دو اردوگاه غرب وشرق ،کار وسرمایه را جستجو می کنیم.
مابابسیاری از مفاهیم جدید مطرح شده در بین نسل جدید وارزش های آنان بیگانه ایم .ما قادرنیستیم به عمق فکر نسلی برویم که بر عکس ما به هر امرنو عکس العمل مثبت دارد .ما حتی از آوردن نام سلبیرتی های غربی ابا داریم از نام "مادونا" کارها وخواندن های او هراسمان می گیرد. حال آن که این نسل با اووقت می گذراند وقبل او با "مایکل جکسون" بزرگ شده.درذهن ما "ساسی مانکن" و"تتلو" آن بازتابی را ندارد که در ذهن نسل جدید دارد.
باهمین نگاه از نظر ما این نسل که بسیار خوب تغیر وتحولات جهان وبخصوص منافع خود را می شناسد نسلی آشفته اند که تنها منافع خود دنبال می کنند.اینها بواقع همان کسانی هستند که رنگ گربه برایشان مطرح نیست بلکه چگونگی موش گرفتنش مطرح است .هر کجا که منافعشان حکم کند می روند.هردستی که دری بسوی آینده برایشان می گشاید را می فشارند فرقی نمیکند از کدام کشور با چه هدفی باشد. مهم دیدن جهانی است که او بدون اما واگر های زمان ما که اول می پرسیدم این در را که گشوده؟ اگر از طرف امریکا بود همان اول به لگدش می گرفتیم!ازگشودن در استقبال می کند. می خواهد ببیند وتجربه کند آنچه پشت این در خوابیده است.
این نسل تابو های ما را ندارد. شهامت اوهمین تابو شکنی وزندگی بسبک دلخواه خویش است بدون آن که در بند قضاوت تفکر سنتی جامعه باشد.
امروز تمام مدها وگروه های مختلف فکری در امریکا در بین جوانان ایران طرفداران خاص خود را دارند. جوانانی که جشن هالوین می گیرند.با لباس های اجغ وجغ در جش های شبانه شرکت می کنند. جمع شدنشان در پارک چمران شیراز نمونه بسیار کوچک از نحوه تفکر این نسل بود.
کم نیستند نوجوانان وجوانی که با تمام وجود تلاش می کنند زبان انگلیسی یاد بگیرند وبهر طریق شده از کشور خارج شوند .میخواهی باور کن ویا نکن فکر اکثریت قریب به اتفاق جوانان ایرانی غربی است !کعبه آمالشان غرب است وزندگی غربی.ما از ابعاد کار وتفکر جوان ایرانی بی خبریم .از جوانانی که دور از چشم ما وحاکمیت دارند در دنیای مجازی ودر ارتباط های گروهی خود زندگی نوع غربی را سازمان می دهند.
این بار آخری که ایران رفتم برای کار های خود نیاز به دفتری داشتم از دوستی پرسیدم آیا می توانم اطاقی در شرکتی اجاره کنم وکارهای خود را سامان دهم ؟گفت:اطاق سهل است می توانی میزی اجاره کنی وکار های خود را انجام دهی.
به مرکزی رفتیم شاید باور نکنی ده ها میز با امکانات انترنتی بود که توسط جوان ها اجاره شده بود. پشت هر میز جوانی مشغول کار وارتباط با کشورهای خارج. من نیز میزی گرفتم نمی دانی چه میزان لذت بخش بود در جمع این جوانان خوش فکرکار کردن ! آخر هفته بمن گفتند جلسه داریم آیا مایل به شرکت هستید؟ گفتم با کمال میل .جلسه ای بسیار آموزنده هر کدام توضیح مختصری از کار ومسائل طرح شده در طی هفته و آخرین مسائل مربوط بکار وتحولات جهانی دادند از مشکلات گفتند و راه حل های خود را پیشنهاد کردندوجمبندی نمودند.ما هیچ کجااز این جوانان ،کارها ،نحوه ارتباطات و فکرشان نه خبر داریم و نه از میزان نفوذ آن ها در جامعه جوان ایران با خبریم .آن ها نه مثل ما فکر می کنند و نه عمل.برای آن ها تفکر امریکائی ،سیستم حکومتی سکولار ودمکراتیک امری عادی وبدون چانه زنی است .آن ها اصلا مقوله ای بنام تاج زاده ، وحتی زندانی سیاسی را نمی شناسند. آن ها در دل همین جمهوری اسلامی بشیوه کاملا غربی زندگی می کنند ولو با امکانات محدود. خواهان همین گونه زندگی هستند.
اکثریت خانواده های متوسط ایرانی نیز بدنبال همین فرزندان جوان و شیوه زندگی آن ها کشیده می شوند .زندگی که الگوی خود رااز غرب میگیرد! چهره های مورد تائید غرب مورد تائید آن هاست !
حال شما مرتب بر علیه چهره های مورد تائید غرب زون کنید!در مذمتشان بنویسید!مانند تف سربالا میشود و بر می گردد صورت خودتان. از نظر بسیاری از مردم همراهی با جمهوری اسلامی !
.باور نمی کنی دین ،مذهب ،حکومت جمهوری اسلامی! کوچکترین محلی از اعراب نه تنها در بین این جوانان ندارد بلکه اکثریت قریب به اتفاق مردم هم از آن ها روی گردانده اند.
اگر میلی در جامعه نسبت به آقای رضا پهلویست از همین زاویه است. آقای رضا پهلوی نماد بهشت گمشده آن هاست.افسوس نسلی است نسبت به گذشته وامید شان به آینده در سیمای مدرن او.
مخالفت با حکومت در حال حاضر که هیچ آلترناتیو داخلی دیده نمی شود از طریق حمایت از خاندن پهلوی ودهن کجی به حکومت از این طریق صورت می گیرد. بهر میزان که تبلیغات جمهوری اسلامی ، جریان هائی از اپوزیسیون خارج از کشور برعلیه رضا پهلوی موضعگیری کرده هیاهو راه میاندازند! برهمان میزان بر محبوبیت او افزوده می شود.
میزان نفرت از حکومت اسلامی وشرایطی که برای مردم بوجود آورده بقدری تلخ و جان فرساست که حتی جریان های سیاسی مخالف آقای رضا پهلوی نیزاز نگاه مردم چیزی هم پای حکومت شمرده می شوند که از این نکبت دفاع می کنند.
میدانم این ارزیابی من شاید غلط واغراق آمیز بنظر برسد .اما حد اقل از دید من کاملا بیطرف و منطبق بر واقعیت امروزایران و افکار عمومی جامعه ایران در وجه بسیار زیادی است.
حال شما هی سر و کله هم بزنید که این دید مردم نیست! مردم رشد یافته اند! تن به بالا آمدن دو باره سلطنت نمی دهند!پس نتیجه انقلاب بزرگ مشروطیت و انقلاب بهمن چه شد؟
چه شدی؟ که سوال ذهنی من و توست. مردم اصلا در بند این سوالات نیستند. آن ها خواهان گشایشی سریع در زندگی خود وآرزوی بازگشت به همان دوران شاه هستند.
این را ملای تکیه بر قدرت حس می کند. اما طبق نظر تئوریک شما بازگشت به گذشته ممکن نیست !آن ها برای رهائی از دیکتاتوری انقلاب کردند.هنوز ازنفس مبارزه ضد استبداد خود دفاع می کنند.
اما امروز در جامعه ایران چنین نیست. جامعه پشیمان است از انقلابی که کرده است! مانند شما هم تفسیر تئوریک برای آن نمی کند .مقایسه می کند زندگی خود درچهل سال قبل با امروز: "شما روشنفکران ما را بیچاره کردید!خودتان رفته در خارج راحت نشسته اید خبر از حال وروز ما ندارید! ما کی می خواستیم با امریکا مبارزه کنیم تا به این روز دچار شویم ؟ ما چه کار باکار شاه داشتیم ؟ همه چیز داشتیم سفره مان پربود. عیش ونوشمان سر جای خود !پاسپورتمان با اعتبار!پاسپورتی که حالا پشیزی نمی ارزد.خوشی زیر دلمان زد! اگر شاه می ماند ما امروز جلوتر از کره و ژاپن بودیم ".
صحبت روزانه ، ساده وعامیانه بین مردم . ادامه دارد ابو الفضل محققی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
Mahmood Moosadoost"این بحث…
Mahmood Moosadoost
"این بحث ها وجدال های سیاسی !!قسمت دوم"
"!!" در عنوان بالا ناروشن است.
"حال این که نسل امروز نه به اندازه فاصله سالهای سن ما بلکه به اندازه شگفت آور تحولات سال های اخیر در عرصه دیجیتالی از ما فاصله دارند."
نیمی از جمله نوشته نشد. برای نمونه: نسل ما فلان و بهمان بود، حال اینکه ...
"هر گز" ==> هرگز
" نمی رویم ." ==> نمیرویم.
"فرزندان ،رابطه جامعه با نسل جدید ،رابطه" ==> فرزندان، رابطهی جامعه با نسل جدید، رابطهی
"رایطه اپوزیسیون پر مدعای" ==> رابطهی اپوزیسیون پُرمدعای
"نداریم ." ==> نداریم.
"از این رو روی کردمان" ==> از اینرو رویکردمان
" آموزش دیده ایم ." ==> آموزش دیدهایم.
"نسل ما با وجود این که بنا به اقتضای سن هر نسل نگاهش باپدران ومادران خود تفاوت داشت ."
اینجا جمله پایان نگرفت. چرا نقطه گذاشته شد؟ به نظرم باید به جای نقطه، ویرگول گذاشته شود و جمله به پایان برده شود.
اگر "با وجود اینکه" را در جمله پاک کنیم، آنگاه، جمله کامل است و میتوان نقطه گذاشت:
نسل ما بنا به اقتضای سن ِ هر نسل، نگاهش با پدران و مادران خود تفاوت داشت.
"نبودکه " ==> نبود که
"نگاه به روندهای اجتماعی ،به تحولات ونتیجه گیری از آن ها تقریبا مشابه هم بود."
این جمله چندان گویا نیست. اگر منظور از "تحولات"، تحولات ِ اجتماعی ست، بهتر است به شکل زیر نوشته شود:
نگاه به روندها و تحولات اجتماعی و نتیجهگیری از آنها تقریبا مشابه هم بود.
"واکنش به آن ها هم شبیه هم ." ==> واکنش به آنها هم شبیه هم
"اتفاقات سیاسی ،به شخصیت ها، "
ویرگول ِ دوم درست گذاشته شده، ولی ویرگول اول اشتباه گذاشته شد. ویرگول بیفاصله پس از واژه گذاشته میشود و پس از آن فاصله میگذاریم، پس درست آن چنین است:
اتفاقات سیاسی، به شخصیتها،
"...جمهوری اسلامی می گذرد ؟" ==> ... جمهوری اسلامی میگذرد؟
"آبا ما باز ..." ==> آیا ما باز ...
"آبا ما باز با جوانان آرمان خواهی بر خورد خواهیم کرد که در مبارزه با امپریالیسم آمریکا سر از پا نمی شناختند؟"
"خواهیم کرد" با "نمیشناختند" مطابقت زمانی ندارد. جملهی بالا را میشود به دوگونهی زیر نوشت:
1) آیا ما باز با جوانان آرمانخواهی برخورد خواهیم کرد که در مبارزه با امپریالیسم آمریکا سر از پا نمیشناسند؟
2) آیا ما باز با جوانان آرمانخواهی برخورد خواهیم کرد که در مبارزه با امپریالیسم آمریکا، همانند نسل پیشین، سر از پا نمیشناسند؟
"دسته جات" ==> دستهها، گروها
"چه از زاویه ... سازمان دهی می شدند.چه جوانانی ..."
پس از "میشدند"، نیازی به نقطه نیست، میتوان به جای نقطه ویرگول گذاشت و یا با "و" جمله را پیگرفت.
" حکومت شاه ، در" ==> حکومت شاه، در
"با امریکا ،با" ==> با امریکا، با
"می کوبیدند.هرکدام" ==> پس از نقطه فاصله گذاشته میشود: میکوبیدند. هرکدام
"داشته باشیم .چرا که" ==> داشته باشیم. چرا که
"از فعل غرب زده" غربزده فعل نیست، صفت است.
"استفاده می کردیم ." ==> استفاده میکردیم.
"می دیدیم .بدون" ==> میدیدیم. بدون
" داشتیه باشیم .ولی نسبت" ==> داشته باشیم. ولی نسبت
"می کردیم.در دنیای کوچکی" ==> میکردیم. در دنیای کوچکی
"مارکس ،لنین" ==> مارکس، لنین
"کعبه آمال !" ==> کعبهی آمال!
...
...
"زون کنید" ==> زوم کنید
...
" خاندن پهلوی" ==> خاندان پهلوی
"بهر میزان که تبلیغات جمهوری اسلامی ، جریان هائی از اپوزیسیون خارج از کشور برعلیه رضا پهلوی موضعگیری کرده هیاهو راه میاندازند! برهمان میزان بر محبوبیت او افزوده می شود."
"برعلیه" ==> علیه
زمان "موضعگیری کرده" با "راه میاندازند" تطابق ندارد. جملهی درست:
بهر میزان که جمهوری اسلامی و جریانهایی از اپوزیسیون ِ خارج از کشور علیه رضا پهلوی تبلیغات و موضعگیری میکنند و هیاهو راه میاندازند، به همان میزان بر محبوبیت او افزوده میشود.
"... حتی جریان های سیاسی مخالف آقای رضا پهلوی نیزاز نگاه مردم چیزی هم پای حکومت شمرده می شوند که از این نکبت دفاع می کنند."
جمله گویا نیست!
...
Anwar Mir Sattari در سال ۵۴…
Anwar Mir Sattari
در سال ۵۴ دانشجویی را که در خانه اش دفتر چه شعر حیدر بابای سلام شهریار را ساواک پیدا کرده بود، پاهایش را با شلاق ساواکی های زندان اوین آش و لاش کرده بودند و زیر ابیات شهریار خط قرمز کشیده بودند و از دانشجوی بدبختی مانند من توضیح آن کلمات را می خواستند. آری زمان شاه ایران بهشت بود، اما برای چه کسانی؟ اکنون هم رژیم اسلامی برای پوخ زاده ها بهشت برین است و یک پایشان در آمریکا و کانادا و اروپا و تایلند و پای دیگرشان بر روی گلوی مردم زجرکشیده ایران ما است. نه شیخ می خواهیم و نه شاه، لعنت به هر سه تاشون.
منظور از سومی دول حامی آن ها است
Rassul Mehdisadeدرود بر…
Rassul Mehdisade
درود بر انوار عزیز
با جسارت نکته بسیا مهم بر گفته شما اضافه کنم:
ما بخصوص ما آذربایجانی ها کشتار بیش از سی هزار آذربایجانی را تسلیم شده در هجوم ارتش محمد رضا شاه به آذربایجان را در ۲۱ آذر ماه ۱۳۲۵ نه فراموش می کنیم و نه می بخشیم.
Mazdak Limakeshiرصا جان…
Mazdak Limakeshi
رصا جان تجربه شخصی شما از یک دانشکده را نمی شود مبنی قرار داد. ببین این بنیاد بد که ما یک انتخابی می کنیم و بعد برای توجیه آن انتخاب دست به سیاه نمایی می زنیم کار زشتی است. فردا اگر انتخاب امروز را کنار می گذاریم و شروع به نفی امروز می کنیم باید بگویم که آدم جدی نیستیم. چپ فقط آن جوان محاط شده در یک شهر مذهبی نیست که حالا به قولش مدرن شده است. ما شمالی ها هم بیشتراز از شهرهای دیگر چپ بودیم و طرفدار موزیک ، شادی، فیلم، تئاتر، عروسی دنبل و دنبول بودیم و پدر مادرهای ما هم مذهبی نبودند. ببین عزیزم بی انصافی این است که فردی تجربه شخصی خودش را حقیقت مطلق بنامد و سیاه نمایی بکند. اساسا چپ یک جنبش بی شکل بود و هر محفل و گروهی ساز خودش را می زد. ما بر ضد مذهب، بر ضد آخوند و بر ضد سلطنتی بودیم که مشروطه را تعطیل و حزب رستاخیز را ساخته بود. ما حزب سیاسی نبودیم . عزیز من کسانی که امروز ابول از آن ها حمایت می کند در خدمت آخوندها بودند و در مکه و مسجد و امام رضا طواف می دادند . چپ یک کیسه سیب زمینی نبود که فردی بیاید و بگوید همه پوسیده بودند.
Reza Boroumand مزدک جان،بی…
Reza Boroumand
مزدک جان،بی انصاف نباش چپی را نشان بده که اینچنین که ابولفضل میگوید نبود! در دهه پنجاه که من دانشجوی دانشکده حقوق دانشگاه تهران بودم و فضای دانشکده های فنی و حقوق که انجمن های جریانهای چپ و مذهبی مسلط بودند ، دقیقا بچه های چپ همانطور که ابولفضل توضیح داده است بودندو من خودم شاهد کتک خوردن یکی از همکلاسیهابودم صرفا به جرم اینکه" دختر بازی
میکرد ( همراه دوست دخترش بود). فضای عمومی و فکری چپ ، مذهبی بود ، ابولفضل بدرستی توصیف میکند و مسلما استثنا هم وجود دارد ولی عموما بچه های چپ اینچنین بودند.
Reza Boroumand مزدک جان،بی…
Reza Boroumand
مزدک جان،بی انصاف نباش چپی را نشان بده که اینچنین که ابولفضل میگوید نبود! در دهه پنجاه که من دانشجوی دانشکده حقوق دانشگاه تهران بودم و فضای دانشکده های فنی و حقوق که انجمن های جریانهای چپ و مذهبی مسلط بودند ، دقیقا بچه های چپ همانطور که ابولفضل توضیح داده است بودندو من خودم شاهد کتک خوردن یکی از همکلاسیهابودم صرفا به جرم اینکه" دختر بازی
میکرد ( همراه دوست دخترش بود). فضای عمومی و فکری چپ ، مذهبی بود ، ابولفضل بدرستی توصیف میکند و مسلما استثنا هم وجود دارد ولی عموما بچه های چپ اینچنین بودند.
Mazdak Limakeshiنقدی نیست…
Mazdak Limakeshi
نقدی نیست نفی خودشان است. چپ یکدستی نداشتیم و تازه نیروهای ملی و دمکراتیک کشور هیچ گاه در فضای ایشان نبوده اند. این گونه برخوردهای ارزان و بدون تحقیق ، پوپولیستی و برای جلب خواننده می باشد.
Bahman Farahbakhshمن و…
Bahman Farahbakhsh
من و بیگمان بسیاری مانند من نه از مینی جوب و شلوار به تن نمودن دختران و زنان و نه از گوگوش و هاله و مرضیه و دلکش و بنان و گلپا و همه هنرمندان دوست داشتنی امان که از نبود آزادی های سیاسی غمگین و از سرکوب ساواک جهنمی، سرخورده و خشمگین بودیم.
از اینکه یک رسانه و یک باشگاه و انجمن آزاد در کشور امان نداشتیم.
و از اینکه نمی توانستیم دو نفر با هم سخن از آزادی و قانون اساسی کشور امان، بزنیم!
راستی آیا شما قانون اساسی مشروطه را در جایی می توانستید پیدا نموده و بخرید؟
در کجا و چاپ چه سالی؟
Maryam Salehiگرچه شاید که…
Maryam Salehi
گرچه شاید که حتما،شنیدن این واقعیت ها به مزاق گیر کرده ها در رویای ۵۷ خوش نمی آید،اما تفاوت نسل ما با نسل جدید از همه جهات،تفاوتی بین زمین و آسمان است.باشد که این نسل خود،نسل های آینده و هر آنچه از عمر ما ۵۷ ها باقی مانده را از مصیبت این حکومت اشغالگر جنایتکار برهاند و آزادی،بهروزی و صلح و آرامش را به وطن برباد رفته باز گرداند.
آزادی ایرانم آرزوست.
Anwar Mir Sattariبعضی ها…
Anwar Mir Sattari
بعضی ها اکنون نمی دانم آلزایمر گرفته اند یا خیلی روشن سر شده اند و تمام هویت خودشان را انکار می کنند و خود را پوچ می کنند تا به دامن رضا پهلوی خود را گره بزنند. اینان یادشان رفته که شاه و آمریکا و کشورهای امپریالیستی در سال ۳۲ کودتا کردند و نخست وزیر ملی را زندانی و صدها افسر توده ای و ملی را اعدام و هزاران دانشجو را زندانی کردند و ۱۶ آذر ها و قتل دانشجویان را مرتکب شدند. کسی از ترس ساواک مکی توانست جیک بکشد. اکنون همه بلبل شده اند و از آن سیستم خونخوار و وحشت دفاع می کنند و فرزندان انقلابی آن زمان را مسخره کرده و ما و ما می کنند که یعنی خیلی مبارز بودیم اما اشتباه کردیک که دل سایه خدا را که حافظ شیعه اثنی عشری بود، به درد آوردیم. ما ها دیر و زود می میریم، اما تاریخ توده ها همیشه باز و زنده است. کسی نمی تواند تاریخ را پاک کند
Mazdak Limakeshiنقدی نیست…
Mazdak Limakeshi
نقدی نیست نفی خودشان است. چپ یکدستی نداشتیم و تازه نیروهای ملی و دمکراتیک کشور هیچ گاه در فضای ایشان نبوده اند. این گونه برخوردهای ارزان و بدون تحقیق ، پوپولیستی و برای جلب خواننده می باشد
من سعادت اینرا نداشتهام که…
من سعادت اینرا نداشتهام که در لیست دوستان آقای محققی باشم، اما وجود ایشان نعمتی است. کاش صدها چون او داشتیم.
در عجبم از عزت نفس پایین…
در عجبم از عزت نفس پایین اونهایی که اگر گناهی در مسیر عدالت جویی و آزادیخواهیشون مرتکب شدند اما غلطکردمی غلیظتر از اونهایی که مملکتی رو به باد دادن و دوقورتونیمشون هم باقیست میکنن.
Gitti Alizadehهمه را بی…
Gitti Alizadeh
همه را بی خیال، من ماندم این به دیده تحقیر نگاه کردن به جوانانی که غرب را می شناختند و می پسندیدند، این دیده تحقیر، این خود بزرگ بینی کاذب و این اعتماد به نفس غلط را از کدام عطاری می خریدند؟! یا هنوز هم می خرند.
افزودن دیدگاه جدید