رفتن به محتوای اصلی

● ادبیات

مهرزاد فتوحی
خسرو حسن‌زاده، نقاش و از هنرمندان معاصر عرصه هنرهای تجسمی ایران در ۶۰ سالگی درگذشت. او از یک هفته پیش در حالت کما در بیمارستان بستری بوده است. گفته می‌شود که این هنرمند که ساکن تهران بوده است، به دلیل «مسمومیت ناشی از الکل» تقلبی در بیمارستان بستری شده بود.
فریماه فرجامی، بازیگر سرشناس و یکی از ستاره‌های سینمای دهه‌های ۶۰ و ۷۰ سینما و تئاتر ایران، روز جمعه بعد از مدتی تحمل بیماری و در پی یک هفته کما در سن ۷۱ درگذشت. فرجامی اردیبهشت ۱۳۳۱ در تهران به دنیا آمد و یک سال پیش از فارغ‌التحصیلی در رشته «کارشناسی دراماتیک، فعالیت‌های هنری خود را با گویندگی نمایش‌های رادیویی آغاز کرد.
ابوالفضل محققی
دختر کنار پنجره ایستاده هراسناک بر تاریکی شب می نگرد
چه تاریک شبی !
کجاست ماه ؟
کجاست خورشید ؟
رضا بی شتاب
گریه مکن گریه مکن همدمِ جان/زانکه عزیزِ دلِ ما گفته عیان

گریه دگر کارِ من وُ ما نَبُوَد/بر من وُ بر رنجِ تنِ سردِ زمان

خونِ جگر زخمِ گلویم مَنِگَر/من تپشِ شعلۀ جانانه نشان

یاسِ سَحَر می دَمَد از گُلبُنِ تن/خوش بِنِگَر چشمۀ آیینۀ جان
صبا سلیمانی
گریه نخواهم کرد/ اشک نخواهم ریخت و افسوس نخواهم خورد. چرا که با تمام زخم هایی که از آن به تن دارم و به تن داریم
حبیب حسینی فرد
صدای بم و پرقدرت و خودویژه‌اش تنها عامل عروج و شهرت او نبود، تحرک و رقص لحظه به لحظه‌اش با دامن‌های چرمی کوتاه و کلاه گیسی به شکل یال و کوپال شیر که شاخص او شده بودند نیز حضوری متفاوت از او در صحنه می‌آفریدند. حتی تا اواخر شصت سالگی هم تحرک او چنان بود که رقصنده‌های جوانی که در سن همراهی‌اش می‌کردند در پایان کنسرت‌ها خسته‌تر از او صحنه را ترک می‌کردند.
رضا بی شتاب
به یادِ شمشادهای گُلشنِ روشنِ اصفهانِ:سعید یعقوبی؛صالح میرهاشمی؛مجید کاظمی

نرسیدم وُ تو رفتی؛ سفرت به آسمانست
نشر نورهان بخشی از وظایف به انحراف کشاندن اعتراضات اهل قلم را به عهده گرفته است!
بی‌تا ملکوتی
چندی پیش انجمن قلم (پن) آمریکا طی انتشار گزارش سالیانه خود از ایران، به عنوان بزرگترین زندان نویسندگان زن با ۱۶ زندانی نام برد. در این گزارش آمده است ایران دومین زندان بزرگ برای نویسندگان است و با زندانی کردن ۵۷ نویسنده در سالی که گذشت، رتبه دوم فهرست بزرگترین زندان برای نویسندگان جهان را به خود اختصاص داده است.
محمد عبدی
گلناز فتحی از چهره های شناخته شده هنر معاصر ایران که موزه‌های معتبری چون متروپولیتن نیویورک و موزه بریتانیا میزبان آثاری از او در کلکسیون خود هستند، پس از دو نمایشگاه انفرادی در لندن در سال های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۴، باز به این شهر پرهیاهو بازگشته است.
زن جوان به جنگجوی طالبان می‌گوید: «شما فقط به زنان ظلم می‌کنید.» او با داد و فریاد پاسخ می‌دهد، «گفتم حرف نزن، همین‌جا می‌کشمت!» دختر هم در مقابل با صدای بلند که برابر با صدای او باشد، می‌گوید:‌ «درست است، پس بکش!...مکاتب و دانشگاه‌ها را بستید! بهتر است مرا هم بکشید!»
رضا بی شتاب
مادرِ کیان پیرفلک؛ماه منیر مولایی راد:زمین گِرده؛ظلم پایدار نیست و ظالم به سزای عملش میرسه.چه خوب که زمین گِرده...
ابوالفضل محققی
هریک از ما بدرجات گوناگون در هزار توی زمان میچرخیم، هزار توئی که روزی چون "تسئوس"شمشیر بر دست در پی یافتن "مینو تور"قدم در آن نهادیم ،باشد که سر از تن این هیولای آدم خوار جدا سازیم ودر هزار تو بگشائیم.

امروز که سال ها ازاین جستجو وتعقیب وگریز می گذرد .می بینم این هزار تو وغول سرگردان درون آن که طعمه اش جز انسان نیست .درون سیری ناپذیر وخود شیفته آدمی است .خود شیفتگی و آزی که عمدتا در قدرتمندان وروشنفکران دیده می شود.
رضا بی شتاب
ایرانِ گرانمایه اسیرست وُ گروگان
دلمُرده وُ تن زخمی وُ خونابه چکان جان
آری وطنِ خسته اسیرست وُ ز جان سیر
یاران زِ غمش در تب وُ بی تاب وُ پریشان
مسئولان جشنواره کن بعد از آزادی این فیلمساز از زندان، امیدوار بودند که او هم مانند جعفر پناهی، دیگر کارگردان شناخته‌شده ایرانی، امکان خروج داشته باشد.

به گفته این منبع بعد از این‌که آقای رسول‌اف به عنوان داور بخش «نوعی نگاه» جشنواره کن برگزیده شد، مدیران ارشد خانه سینما با دادستانی مذاکره کردند تا ممنوعیت سفر او لغو شود.
اصغر نصرتی (چهره)
نهم آپریل ۲۰۲۳ جشن روز جهانی تاتر به همت سایت «چهره» و با همکاری بسیاری از اهل تاتر و علاقمندان این هنر در شهر کلن برگزار و خوشبختانه با استقبال خوبی (بیش از ۱۰۰ نفر) روبرو شد. به طوری که شماری از تماشاگران ایستاده تا پایان برنامه‌‌ی سه ساعته‌ را به تماشای نشستند.
گلناز غبرایی
مدت هاست می‌خواهم در مورد این کتاب که برای چند هفته مرا درگیر خود کرد، بنویسم ولی این‌قدر برداشت من از کتاب با نقدهایی که در موردش خواندم، تفاوت داشت که فکر کردم شاید من از دریچه‌ی چشم یک تبعیدی به موضوعی کاملاً آلمانی نگاه می‌کنم. ولی حالا که دوباره کتاب را می‌خوانم و با توجه به برنامه‌ای که از مجید توکلی دیدم، احساس کردم که اصلاً امکان ندارد بتوانم به عنوان یک تبعیدی که نمی‌توانم دست از سر مسايل ایران بردارم از زاویه‌ی دیگری به کتاب نگاه کنم. 
هادی خرسندی
«در اجرای دستور بازپرس پرونده مربوط به درگیری در شاهزاده حسین همدان مبنی بر جلب دو خانم به اتهام اخلال در نظم امامزاده، ماموران پلیس روز سه‌شنبه ۲۲ فروردین ماه آنان را در یکی از محلات همدان شناسایی و بازداشت کردند.»
بی‌تا ملکوتی
سال ۱۴۰۱ سال از دست دادن برخی از مهم‌ترین چهره‌های مهم ادبی و هنری در ایران بود؛ از آخرین بازماندگان غول‌‌های پیر شعر و ادبیات تا چهره‌های جوان در عرصه هنر و سینما. از شخصیت‌هایی که هرگز فکر نمی‌کردیم چنین زود عرصه هنر ایران را ترک کنند تا آنهایی که هر سال آروز می‌کردیم، یک سال دیگر هم باشند و سایه‌شان بر سر هنر و ادب ایران زمین باقی بماند.
ابوالفضل محققی
پسر جوانی است با چشمان هوشیار که من بطور اتفاقی در جریان یک پرواز در کنار او نشستم .یک جوان فارغ التحصیل شده از دانشگاه شریف که برای مصاحبه جهت پذیرش دریک شرکت بزرگ بین المللی می رفت .زمان پرواز طولانی ونردبان کوتاه کردن راه به اندازه کافی از هر دو طرف استوار.
اصغر نصرتی (چهره)
به منظور بزرگداشت و گسترش هنر تاتر در سراسر جهان، در سال ۱۹۴۷ ميلادي (۱۳۲۶ شمسي) نمايندگان بيست‌ و پنج كشور دنیا، به دعوت سازمان جهاني يونسكو، انستيتوي بين‌المللي تآتر را بنيان نهادند. در سال ۱۹۶۱ بنا به پيشنهاد مركز تاتر فنلاند كه از سوي بسياري از كشورهاي اسكانديناوي نيز حمايت شد، روز جهاني تآتر به يونسكو پيشنهاد شد. اين پيشنهاد در نهمين كنگره‌ي جهاني انستيتوي بين‌المللي تاتر (ITI) مورد تصويب قرار گرفت و در فستيوال سالانه‌ي پاريس روز ۲۷ مارس به عنوان روز جهاني تآتر تعيين شد. از آن پس و به همين
احد قربانی دهناری
سنت، مذهب، قوانین، افکار عمومی، جامعه، شهر، گروه، حلقه دوستان و سرانجام خانواده‌ای که به آن تعلق داریم، از ما انتظاراتی دارند، که در بیشتر موارد اجازه نمی‌دهند ما همانی باشیم که می‌خواهیم باشیم. رمان «وزنِ واژه» درباره آزادی است و این پرسش را بررسی می‌کند که ما چقدر در انتخاب‌هایی که در زندگی خود می‌کنیم، آزاد هستیم. ما را به فکر وا می‌دارد، که چقدر برده‌ی عادت‌ها، سنت‌ها، مذهب، ایدئولوژی، فشار گروه‌ها، دوستان و خانواده هستیم و چقدر تفکر و اراده مستقل داریم، و خود خودمان هستیم.
چهره‌ی آدم‌های من همه نگران، دردمند و مستاصل هستند؛ چهره‌هایی که درد زشت‌شان کرده، اما هنوز زنده‌اند.
این چهره‌ها، این آدمک‌ها، «من»های دردناکی هستند در لحظاتی که شما نمی‌بینید...!
ابوالفضل محققی
عجیب بود که با تمام دقتش به باغچه و بیل زدن آرام پای هر درختی.  متوجه بازشدن شکوفه های گیلاس روبروی پنجره اطاقش نشده بود.شاید گناه از درختان انبوه خانه همسایه بود که بیک باره تمامی درختانش شکوفه زدند وچادری از اطلس سفید بر سرتاسرباغ کشیدند.ابری نرم وسفید.چنان لطیف چون بستری از رویا که می توانستی با مغز استخوان های پر شده از هوادر میانشان قدم بزنی حتی پرواز کنی .پرواز روح در اقیانوسی بی انتها.
ضیاء مصباح
نوروز همچون يك سنت استوار جاي خود را در ميان مسلمانان باز كرد اما با شكل‌ها و رويه‌هاي مختلف و تعبيرهاي گوناگون و در قالب پنداشته‌ها و باورهاي متعدد مردمي:
1-گل آدم در نوروز سرشته شد. نوروز روز آفرينش انسان است.
2ـ آدم بهشتي: از ميوه ممنوعه تناول كرد، لاجرم به پادافراه آن گناه از بهشت رانده شد و در روي زمين به «سرانديب» فرود آمد و شريك جرمش «حوا» به «جده» افتاد، آدم از كرده خويش توبه كرد و به درگاه خدا نالید ،خداوند بر او ببخشود و بدين‌سان جفت او را در زمين عرفات، در «نوروز» به او باز گرداند
نیکی صادقی
بله می بینم، گاهی اوقات ، خیلی ازش می ترسم، وقتی از خواب می پرم خیس عرق می شم، خدا از بابا بزرگم نگذره با اون قصه های ترسناکش .

ای بابا قصه چیه ، اینا همه حقیقته . خر دجال آخرالزمان می یاد منم بدنبالش، اومدم قال قضیه را بکنم وسلام.
احمد سمیعی گیلانی ویراستار و مترجم و نویسنده در سن ۱۰۲ سالگی در ایران درگذشت. تالیفات و آثار شاخص او در زمینه آیین نگارش و ویرایش از منابع اصلی این حوزه است، از جمله کتاب «ویرایش و نگارش».

او متولد بهمن‌ماه ۱۲۹۹ بود و در دانشگاه تهران ادبیات و زبانشناسی خوانده بود. آقای سمیعی پیش از انقلاب با سازمان لغت‌نامه دهخدا و موسسه فرانکلین همکاری می‌کرد.
ابوالفضل محققی
ميخواهم گزارشگر يک روز شاد نوروزی در تاشکند باشم. اگر نمی توانم از نوروز در سرزمين خويش بنويسم چه باک که شادی را هنوز می شناسم . شادی در همه جا يکسان است و انسانها را بيک‌سان گرمی می بخشد. می نویسم از نوروز در باغ بابر! از نوروز در رقص! در بوسه و کنار دختران و پسران جوان. از مدالهای آويخته بر سينه پيرزنان و پيرمردان بازمانده از جنگ، از جوشيدن سماور بزرگ در غرفه آذربايجانی‌ها. از سمبوسه‌های ارزان، از استکان‌های ودکا که بسلامتی نوشيده می شوند. حتی از جست و خيز مستانه سگها و گربه‌ها، از هوای طرب‌ا
ابوالفضل محققی
بایاد "رهنوردی " که قلب عاشقش در واپسین لحظه حیات زمانی که طناب جور سنگدلانه بر گلویش افکنده می شد  پیامش شادی مردم بود .
با یاد پسر جوانی که درسخت ترین شرایط حکم اعدامش از مادر مخفی میداشت مبادا که مادرطاقت  شنیدنش نیاورد .
با یاد مردی که کسی نداشت .اما اکثریت یک ملت کسان او شدند ودر فراقش اشگ ریختند .
رضا بی شتاب
سرِ غم سلامت ای دوست/که سلامِ دوست نیکوست
دلِ او به حالِ من سوخت/لبِ اما وُ اگر دوخت
دُرِ دردِ دل هَمُو سُفت/به سخن درآمد وُ گفت:
قفسِ سکوت وُ سردت/نگهِ شکیب وُ دردت
دگرت به کار نآید/چو بهارِ ما برآید
راشل زرگریان
مرد مهاجر شئیی سنگینی بطرف گربه بی دفاع پرتاب کرد.
گربه با ناله و زجه لنگان لنگان از آنجا فرار کرد.
رضا مقصدی
زردی ِ زمانه را زجانِ ما بَبَر !

سرخی ِ ترانه های شعله بار را –

روی لحظه های بی قرارِ ما بریز !

ای تو یادگارِ روزگار ِ دور دست !
فیلمی کوتاه از تصویری از پایان رندگی، پایانی که آن‌چه تو می‌بینی نیست
ابوالفضل محققی

 پنجره اطاقم را می گشایم.نسیمی به آرامی لابلای درختان حیاط  که با کاهلی! خمیازه کشان از خواب زمستانی بر می خیزند، می چرخد.